و اما عشق
همان قصه ی تکراری
دوباره مرا به خاک انداخت
و اما درد
دوباره به دنبال عشق آمد؛ بر ویرانه ام چنبره زد
و اما غم
ویرانه ام را چراغان کرده است؛ با فانوس های اشک
و اما دوباره عشق
همین که به پا خیزم
به جستجویش خواهم رفت
و به تو میگویم ...
که من عاشق این حریف قدرم؛ عاشق عشقم
وهیچگاه توقع آوازهای پرشور ندارم،
چرا که ... هنوز امکان دارد
حتی برای چند لحظه
جیک جیک یک پرنده؛ یک گنجشک
مهمان قلب خسته ام شود
و من دوباره با چشمهای درخشان؛ آنرا عشق بنامم
دوباره بانگ بر آورم که من عاشق عشقم . همین
آنروزی که با کوله باری از عشق و صفا و محبت
در بتکده قلبم را زدی و من بی محابا
در را به روی تو گشودم هنوز به خاطرم هست
هنوز به یاد دارم که دوست داشتنت
را در طبقی از عشق با شاخه هایی از محبت و
وفا گذاشته و تقدیمم کردی
روزهای سرد زمستانی را با حرارت وجودت
برایم گرم ساختی و لحظات تلخ زندگی ام
را با شیرینی کلامت چون عسل ساختی
به کلمه دوستت دارم عادتم دادی
با کلمه عشق اشنایم کردی
و محبت کردن را به من اموختی
به می گفتی گل را باید دید .
بویید ؛ نه اینکه گل را از شاخه چید
حالا کجایی که ببینی ؟
در بتکده قلبم باز مانده است
عشق و محبت و صفا سرگردانن
به دوستت دارم عادت کردم
و با عشق کاملا اشنایم و محبت کردن را به دیگران
اموزش میدهم
ای کاش زود تر به این واژه ها خو گرفته بودم
ای کاش زود تر اموخته بودم
عزیزم....
در بتکده قلبم را تا بازگشت تو باز میگذارم
بازگرد
بازگرد و ببین اموخته هایت را
بازگرد و بشنو دوستت دارم را....
به آرزوهایم خواهم رسید
آنگاه که تو مرا
به عنوان اولین شرط دوست داشتن
صدا کنی. میکنی؟؟؟
به ضرب و طرب
بی بهانه بی پروا
بازهم بخوان
بگو ...
این ترانه را عشق است
سلام:
آمدم تا بماند یادگار .از وجودم ذهن نقش نگار یار.
خیلی خوشحال میشم بازم به من سر بزنید .منتظر حضور گرمتون هستم .
آروم آروم به سوی دلم نگاهت عاشقانه می شود.
به هر که عاشقه بگو که غم یکی دوتا نبود.
سلام ندا خانم
دوست قدیمی اتان را یادتان هس...باید بگم این مطلب بسیار زیبا بود و کلی کیفور شدم...قلم خوبی بود...
منتظرتان هستم دوست من..خیلی وقت است سری نمی زنید...
عشق گاهی معجز قلب مریض
رویش سبزینه ای در برگ ریز
عشق گاهی مشقهای کودکیست
حس بودن با خدا در سادگیست
عشق گاهی بوی رفتن میدهد
صوت شبنک تو را سر میدهد
عشق گاهی می نشیند روی بام
گاه با صد میل می افتد به دام
عشق گاهی سر به روی شانه ای
اشک ریز آخر افسانه ای
عشق گاهی یک بغل دلواسی
عطر مستی ساز شبو اطلسی
عشق گاهی هم حکایت میکند
از جدایی ها شکایت میکند
سلام..
کامنت های شما رو تو وب جناب مشتاق همیشه می خوندم..
دلم میخواس وبتونو هم ببینم...
قشنگ می نویسید ولی یه کم کنایه دار..نمی دونم چرا....
به هر حال وب قشنگی دارید ..اولین بار بود اینقد قشنگ حرف زده بودم
میسی
فعلا
سلام..من آپم..خوشحال می شم سر بزنی و نظر بدی
آدمک آخر دنیاست بخند
آدمک مرگ همین جاست بخند
دست خطی که تورا عاشق کرد
شوخی کاغذی ماست بخند
آدمک خر نشوی گریه کنی
کل دنیا سراب است بخند
آن خدایی که بزرگش خواندی
به خدا مثل تو تنهاست بخند
موفق باشی
همیشه منتظرت می مانم
گاه می گوید که : کو آخر چه شد
آن نگاه مست و افسونکار تو؟
دیگر آن لبخند شادی بخش و گرم
نیست پیدا بر لب تبدار تو
من پریشان دیده می دوزم براو
بیصدا نالم که : اینست آنچه هست
خود نمی دانم که اندوهم چیست
زیرلب می گویم : چه خودش رفتم ز دست
یک دنیا سلام
یک دنیا مهربانی
یک دنیا لبخند
می خواهم بگویم
می خواهم با دل کوچک خویش بگویم که
بگویم ....
این شد یه چیزی
آفرین و آفرین
و حال
عشق بازیچه و حکایت نیست
در ره عاشقی شکایت نیست
حسن معشوق را چو نیست کران
درد عشاق را نهایت نیست
عالم علم نیست عالم عشق
رویت صدق چون روایت نیست
هر که عاشق شناسد از معشوق
قوّت عشق او به غایت نیست
هر چه داری چو دل بباید باخت
عاشقی را دلی کفایت نیست
به هدایت نیامده است از کفر
هرکه را کفر چون هدایت نیست
کس به دعوی به دوستی نرسد
چون ز معنی در او سرایت نیست
نیک بشناس ، که آنچه مقصود است
بجز از تحفه و عنایت نیست
زنده باشی
نه می بینم بچه ما تغییراتی بخودش داده
و مهمتر اینکه آدرس وب ما رو هم پاک کرده
عزیزکم خوشبخت بشی
سلام بر ندای عزیز
نمی دونم چرا باید مثه آدم بزرگا حرف بزنی و فکر کنی اینجا همه مثه خودت با شعر جوابتو میدن من اینجوری کامنت میذارم معذرت میخوام آخه من استعدادی تو مشاعره ندارم..
راستی من لینکت میکنم ....چون ازت خوشم اومده
دوستیممممممممممممممممم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بوس بوس برا ندا خانوم گل..بازم میام
هر جا قدم میگذارید بذر عشق بپاشید
و قبل از همه در خانه خودتان.به فرزندان خود ، به همسر خود ، به همسایه های خود ، به هموطنان خود ،
به مردم دنیا عشق بورزید...
نگذارید کسی از پیش شما برود مگر اینکه خوشتر و امیدوارتر از وقتی باشد که نزد شما می آید.
حتضور زنده و مجسم محبت خدایی باشید.
محبت را در لبخند ، در چهره ، در چشمها و در سلام گرم خود به دیگران پیشکش کنید.
" مادر ترزا "
سلام ندا
امیدوارم که خوب باشی
این پستت هم مثل همیشه زیبا بود
من هم آپ کردم خوشحال می شم که بیای
همیشه و همه جا موفق باشی
*********
واقعه رفتن تو ،تمال وجود من را از هم پاشید
تمام وجود جز قلبم را ...
********
................... سعید .
سلام ندا جون
عشق ...
... و اما وفا
همان که از بی وفایی آموختم
... و اما زلالی
که از گل آلودگی یاد گرفتم
... و اما مهر و عاطفه
آن چیز که هر چه گشتم کمتر یافتم .
... و اما تو تو تو تو تویی که نمی شناسمت
...
یاده آهنگه « عشق من عاشقم باش» از داریوش ، افتادم . آدما با عشق زنده هستن .. حالا عشق به هرچیزی
سلام ندا جون
گرففففففففتمتتت
باور کن انقده توی وبلاگه رضا دنباله لینکت گشتم توی کامنتدونیش که نگو .. تا اون کامنتت که لینکت رو نوشته بودی
من همیشه کامنتهاتو میخونم .. با اینکه با شعر میونه ای ندارم حتی شعرهاتو هم میخونم ... قشنگ می نویسی
اون بحث تمومی نداره :دی
اون بحث تمومی نداره :دی
اون بحث تمومی نداره :دی
اون بحث تمومی نداره :دی
چون باید رضا از اون برج پرت شود ؛) :دی
قربونت
بای
دنباله این خواب در کلمات تو
راه می رود
بهار فرفره ای خسته در پیشانی خداست
نارنجی از طعم ها ی عید
وآیینه هایی کوتاهتر از گفتگو
می دانستم برای پنجره منظر ه ی تو
کافی بود
روی غبار ساعت رد اسبها گم می شد
آهسته در تن می نشستی
وسال کهنه زخم مهربانی بود
با خارش مدام ........
یه خبر خیلی مهم برای تمام مردم دنیا.
باور کنین راست می گم.
فقط کمی عجله کنین تا کار از کار نگذشته.......
راستی ببخشید که بلاگت رو نخوندم چون باید زود به بقیه هم خبر بدم.
قول می دم دیگه تکرار نشه.
فقط عجله کنین چون یه اتفاقاتی داره میفته .....
یه خبر خیلی مهم برای تمام مردم دنیا.
باور کنین راست می گم.
فقط کمی عجله کنین تا کار از کار نگذشته.......
راستی ببخشید که بلاگت رو نخوندم چون باید زود به بقیه هم خبر بدم.
قول می دم دیگه تکرار نشه.
فقط عجله کنین چون یه اتفاقاتی داره میفته .....
سلام دوست من
درست گفتی . عاشق بودن و ساده عاشق بودن . عشق یعنی همین.
به روز هستم .
خدانگهدار
خستم از این حرفهای تکراری...
از تکرار واژه ها خستم....
از سکوت دلم خستم ...
از نگفتن حرفهای دلم خسته ام...
از دیدن مردم عاقل خستم ...
از حرف های عاقلانه خسته ام...
از غرور خسته ام ...
از نظر جسمی خوبم ولی دارم میمیرم
کاش می شد سرزمین عشق رادر میان گامها تقسیم کرد
کاش می شد با نگاه شاپرک عشق را بر آسمان تفهیم کرد
کاش می شد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز کرد
کاش می شد با پری از برگ یاس تا طلوع سرخ گل پرواز کرد
کاش میشد با نسیمشامگاه برگ زرد یاس ها را رنگ کرد
کاش می شد با خزان قلبها مثل دشمن عاشقانه جنگ کرد
کاش میشد در سکوت دشت شب ناله غمگین باران را شنید
بعد دست قطره هایش را گرفت تا بهار آرزو ها پر کشید
کاش می شد مثل یک حس لطیف لا به لای آسمان پر نور شد
کاش میشد چادر شب را کشیداز نقاب شوم ظلمت دور شد
کاش می شد از میان ژاله ها جرعه ای از مهربانی را چشید
در جواب خوبها جان هدیه داد سختی و نامهربانی را ندید
کاش میشد با محبت خانه ساخت یک اطاقش را به مروارید داد
کاش می شد آسمان مهر را خانه کرد و به گل خورشید داد
کاش میشد بر تمام مردمان پیشوند نام انسان را گذاشت
ندای عزیزم الان ساعت ۱:۳۳ نصف شبه بی خوابی زده به سرم
گاهی اوقات
قطره های شک
می بارند بر زمین باورم
و گیاهان امیدم آفت می زنند
فکر می کنم
چه فایده داشت
اینهمه وجین کردن دل؟
چه فایده داشت
آبیاری احساس
و ریشه دواندن به اعماق وجود؟
تا به کِی آوندهایم
تهی ز حقیقت؟
تا به کِی سبزی برگهایم
وابسته به نور؟
نمی دانم کِی کلروفیل
به واژه نامه پیوست؟
که من فهمیدم
باور من به رشد
تنها یک اعتیاد است
به نور!
و من ناگهان
از زرد شدن ترسیدم!
خستهتر از پروانه
سالهاست
گٍردِ رؤیاهای سرخ باغچهی خویش پر می زنم وُ
هنوز غربت تلخ همیشه را،
مزه می کنم
من خسته ام
و هیچ حاجتی به تأیید هیچ پروانه ای نیست
کافی ست دگمهی پیراهنِ پریروزم را باز کنی
تا پاره پاره هایِ عریانِ عمرِ هزار پروانه را،
به سوگ بنشینی.
من خیسِ خستگی ام
بیا شانه هایت را
بالش خیلِ خستگی هایم کن
شاید شبی
زخمهایم را زمین بگذارم .
دلتنگی هایم را با تو تسهیم کردن
چه زیبا خواهد بود
اگر ترا دلتنگی هایی باشد
از نوع من
دلم می خواهد احتیاجم
نیازم
درد خفه شده ی سینه ام را
همان قدر احساس کنی
که گویی احتیاج توست
نیاز توست
درد ریشه دوانده در وجود توست
کوتاه سخن
دلم می خواست
" تویی " نبودی
تو ، من
و
من ، تو بودیم
شاید آن وقت این روح سرکش آرام می گرفت
و
جای تمام دلتنگی ها را یک چیز پر می کرد
" بی نیازی"
نیازی از همه چیز و از همه کس
حتی از اندیشیدن
اندیشیدن به خوبی ها و عشق ها
آری حتی به عشق ها
چرا که وصل من و تو
حادثه ای خواهد آفرید
در فراسوی واژه ی عشق !
سلام بر ندا دخنر خوشگل..
چطوری خانومی؟؟
راستی تو چن سالته؟؟
از من بزرگتری آیا؟
میسی بابت لینک
مرجانم که اینجاس؟؟
خیلی خانومی
شعرات همه توپن
میسی
من برم
فعلاا
عجب از لطف تو ای گل که نشینی با خار
ظاهرا مصلحت وقت در آن می بینی
صبر بر جور رقیبت چکنم گر نکنم
عاشقان را نبود چاره به جز مسکینی
مگه نه ؟
سلام ندا جون
برام نظر گذاشتی همین الان
اومدم ...
شعرت بی نهایت زیبا بود
دمت گرم رفیق..!!چشمک
بوس بوس
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من اعوانه و انصاره و شیعته
بیا ای کشتی رحمت، که دریا گشت طوفانی چو کشتیبان توئی، ما را چه غم از جنبش دری
سلام دوست عزیز با تبریک میلاد یگانه منجی عالم بشریت حضرت مهدی (عج) و مطلبی با عنوان خدایا چرا بی صدا شدی؟ آپ کردم خوشحال میشم با قدوم خودتون گلباران کنید کلبه درویشی مرا
یا حق
سلام
تو بنشین به گلایه ها . تو را به عشق چه کار
عشق نیست دخترک . این چشمان- مانده در حصار
بازیست این کودکانه ها . بازیگرش که است ! ؟
عشق را اگر تو عاشقی . با دیگرش چه است !؟
صد بار گفتمت
صد بار خواندمت
از خواب بیدار نمی شوی
بدرود
( رهگذر )
نمی خواستم چیزی بنویسم ولی وقتی نیستی تنها همدمم
این وب همین و بس....
تو را و مرا !
بی من و تو
بن بست خلوتی بس
چرا که...
امشب زغمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت
باور نکنی ، خیال خود را بفرست
تا درنگرد که بی تو چون خواهم خفت
عزیز دل
می خواهمت ...
می خوانمت ....
آنگونه که ...
دیدن روی تو و دادن جان مطلب ماست
پرده بردار ز رخسار که جان بر لب ماست
عیدت مبارک
همیشه خندان و با روحیه
منتظرم
فراقت کرده دلگیرم من از جان و جهان سیرم
ز دوری تو می میرم
به جسم ناتوان جانی
به جان خسته جانانی
به هر دردی تو درمان
به دل دارم ولای تو
به سر دارم هوای تو
گدایم من گدای تو
بیا مهدی بیا مهدی
ولادت با سعادت حضرت مهدی رو بهتون تبریک میگم
نیومدم نظر بدم فقط خواستم اینو بهتون بگم[چشمک]
فعلا بای
سلام عزیزم.
من شرمندم !مثلا خواستم اون شعرو واسه این پست بنویسم ولی اشتباها پست قبلی نوشتم.
این بی دقتی منو ببخش.
در ضمن می خواستم بپرسم که اینا رو خودت می نویسی؟؟؟؟
ذهنت که خیلی عالی کار میکنه!!!