حکایت های من...

آمدم ...بنویسم ...آنچه خاک می خورد در این بی نهایت فکرم...

حکایت های من...

آمدم ...بنویسم ...آنچه خاک می خورد در این بی نهایت فکرم...

آخر سال ...

سلامممممممممممم
یه سلام آخر سال با یه دنیا آرزوی سلامتی برای تک تکتون

میخوام زیا دی خوش بین باشم و تا جایی که ممکنه اغراق کنم
خوب یک سال گذشت
سال خوبی نبود . مرگ عزیزمو دیدم و خیلی پیش آمد های دیگه که  بکندی ختم به خیر شد .
 گذشت و من گذشت زمان رو حس کردم  با تمام وجودم  . بی خیال
خوب یاد گرفتم که بگذرم / یاد گرفتم بشکنم  / یاد گرفتم تو این دنیا ...بد بودن و نامردی  یه حسن بحساب میاد
یاد گرفتم که همه ی آرزو هامو یه خیال تصور کنم و بشم یه  حکایت نویس 
یه حکایت نویس از نوع رویا پردازش / چون تو دنیای واقعی  هیچکدوم عملی نیست / بگذریم
خوب حالا باید درس هامو پس بدم . آخه خیر سرم  این ترم یک ساله رو  شوت کردم
ولی چون قراره خوش بین باشم پس/ سین های امسال من همش میشه....
سین های سعادت و کامیابی و سبد سبد طراوت و زیبایی /  پیش به سوی فتح قله ی خوشبختی

  راستی چند کلمه هم به این عاشق های سینه چاک بگم / البته ببخشید ها
اونم اینکه ... عشق یه شوخی  چند ماهه نیست  که بشه به بازیش گرفت .
به قول گفتنی
دویی به مذهب فرمانبران عشق خطاست
خدا یکی و ..محبت یکی و.. یار یکی
امیدوارم  همگی به مراد دلمون برسیم و واقعا زندگی کنیم . نه سیر عمر
آرامش همگی آرزوی قلبی من . همین


خدایا...

خدایا

شاید مرا دیگر فردایی نباشد.

پس امروز را به من ببخش تا آنرا در هوای تو سر کنم.

شاید دیگر الهامی نباشد تا باز از تو گویم پس بگذار در تکرار سخن آخر بمانم

و در جایی که جز من و تو کس دیگری نیست خود را از آن تو بدانم که تو مرا برای خود آفریدی

زندگی را با نگاهی بمن آموختی و مرا در مرگ دریافتی و تو با صداقت بمن گفتی دنیا بی مهر است .

تو از وفای جهان دیگری گفتی پس مجموعه ای از مهرت تردید مرا شکست

ودرملک تو از غیرتو بی نیاز گشتم

ای آنکه تولدم را بمن بخشیدی جز زندگی چه دارم که در پایت بریزم

یکم درد و دل....

همگی کم و بیش با این جملات قصار آشنایید ...

زندگی رسم خوشایندی نیست / زندگی اجبار است/ لاجرم باید زیست

حال من میگویم....

زندگی رسم خوشایندی نیست / زندگی مردن تدریجی ماست

زندگی تکرار است / مثل تکرار فصول /مثل تکرار جنون

زندگی افسون است / مثل خواب/ مثل خیال

گاه پر از عشق و نیاز / گاه پر از نفرت و کین

زندگی تدبیر است/ نه / زندگی تحقیر است

زندگی کوتاه است/ نه برای منِ دلخسته از این شهر و دیار

زندگی دریا نیست / رود که نه / شاید چشمه ای گندیده

حکم تقدیر / حکم اجبار / هر چه هست باید زیست

حاصل عمر چه شد ؟؟ کس ندادم پاسخ

پیر اگر گفت تو را پیر شوی / نفرین کرد

زندگی نفرین است /ارثی از شیطان است

کاش/ ای کاش / زندگی یافتن رابطه ها بود/ میان من و تو

زندگی باور زیبایی گل / زندگی عشق/ زندگی یک پل بود

کاش ای کاش / مشق اول / سال اول دل بود

تا زمانی که پر از کینه نبود/سنگ نبود / سینه پرازدرد نبود

زندگی مثل سرابی مبهم/ در نهایت پوچ است

مثل یک بازی /بازی گل یا پوچ / اول آخرپوچ است

گل کجا بود در این شهر غریب/همه گل ها خشکید

غنچه ها پر پر شد /کس نپرسید چرا گل پژمرد

در نهایت می توان این را خواند

زندگی کردن ما مردن تدریجی ماست

ولی ای کاش/ای کاش/ برسد روزی که...

لذت رویش سبز/ بوی نان/ بوی بهار

لطف گل / بوی چمن / یک طلوع تازه

همه ارزانی آن طفل فردا باشد.

تا از آن پس بنویسد با عشق / زندگی یعنی این /همین

____-------------------------_____