نه خیال فردا را خواهم؛ نه توبه ی امروز را و نه گناه دیروز را
نه گذر لحظه؛ نه بازی های زمانه؛ هیچکدام مرا نشکست
اما باز میگویند مجرمم چرا؟؟؟
راستی مسافر
دستانم با چند دکمه ی پیراهنت عجین شد؟
پاهایم چند آرزویت را له کرد؟
چشمانم چند خوابت را آشفته کرد؟
راستی مسافر :وقتی زیر شلاق درد بودی
چند باده به سلامتی من نوشیدی؟
چند بوسه ی گل پرپرت شد؟
راستی:وقتی سکوت بود و انتظار
چند بار به حرمت دیروز آه کشیدی؟
راستی...
آن که دیروز مشتاق بود به گناه تو محتاج شد!
تو که دیروز محتاج بودی..
به کدامین گناهم مشتاق هم نیستی؟
شاید به گناه التهاب دیروز و احتیاج امروز...
می دانم که بر لبم فردا را خواندی...
پس شاید به گناه فردا!شاید!
مسافر من هیچ نگفت نگاهم کرد ونگاهش کردم / مثل همیشه
و بی اختیار این جملات بر زبانم جاری شد
به کوچه های سرد دلتنگی
به دیوارهای بلند عادت
به لحظه های انتظار
به قلب نا آرام بی قرار
به چشمان همیشه خیس
به قلب های شکسته/ به سادگی/ به عشق/ به من لعنت . همین
«گروپ اسرار ماوراء شروع به کار کرده است»
با عضویت در این گروپ می توانید ایمیل های گروپ در موضوعات زیر را دریافت کنید:
اسرار و رموز زندگی، موفقیت، ارتباط با ماوراء و شناخت حقیقت نامحدود انسان
اعمال خارق العاده و استثنایی
کتاب های الکترونیک نایاب و ارزشمند (رایگان)
کلیپ های جذاب و جدید
معرفی سایت ها و وبلاگ های برتر
...
http://groups.yahoo.com/group/Asraremavara
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من که تو از پنجره عشق چه ها می خواهی
صبح تا نیمه شب منتظری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران
خبر از گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست کجاست؟
سلام ندا جون
خیلی خوشحالم که قلمت زنده و پویا داره ادامه میده .
من راستش زیاد حوصله نوشتن ندارم یعنی خوصله زندگی ندارم واسه همینه کمرنگ شدم .
اما نوشته های تو رو همیشه می خونم خودتم می دونی پس همیشه بنویس تا من از این هم محروم نشم .
مرسی
تا دوباره ...
ندا برات متاسفم
واقعا حرف ها یی که می زنی در شان تو نیست
کمی به خودت برس و تحول داشته باش
یا حق
قشنگ نوشته بودید....لذت بردم.
عالی بود مثل همیشه ....
من آپیم..
تو فقط 18 سال داری دختر...
18 ساله باش عزیز...
هنوز تا اینجاها خیلی مانده که برسی...
خیالات را رها کن...
زندگی روی دیگری هم دارد...
خیلی عالی مینویسی عزیز .فقط چرا اینقدر تلخ
و زندگی یعنی همین
سوختن ها
ساختن ها
شکستن ها
بریدن ها
تاااااااااااااااااا زمان مرگ
پس لعنت به ما که نفهمیدیم زندگی یعنی چه
که دنیا زیباست
که عشق هست
که دل ها میتپند
که تولدی زیباست /صدای گریه نوزاد
همه این ها یعنی بودن/ یعنی دیدن / یعنی رسیدن
بیا با چشم دل ببینیم
نه مقابل آیینه . باور کن دنیا دیدنیست
صبح دم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت:
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
و از فراسوی عبورهای مبهم ثانیه ها
کسی آمده است از جنس باران
چتری از نور
و قلبی معطر از عطر بهاران
کسی از جنس آب و آینه
از تلاطم های زندگی ساز
و از سرزمین رویاها نه!
از دیار حقیقت های ناب
به چشمانم زلالی اشک
به دستانم طراوت مهر
و به قلبم گرمای عشق
کسی آمده تا ترجمان زندگی را بر لوح دلم بنگارد
کسی آمده تا از حضورهای مبهم لحظه ها برایم باران بسازد
آمده تا بدانم زندگی یعنی بودن با او
به لحظه هایم رنگ بیقراری زده است
ثانیه ایم را پر از رازهای آسمانی کرده است
مسافری آمده است از سرزمین نور...
قلبم را به او خواهم بخشید
گام در سرزمینی خواهم نهاد
که گل هایی از عطر او دارد
تن به هیاهویی خواهم بخشید که پر از صدای اوست
شوق بر آینه ی هستی او خواهم بست
و به احساس پر از عطر دمش
جان به اهدای نفس های دلش
منم میبوسمت عزیز
ولی ندا از پا در میام نمیتونم ادامه بدم
من ندانم که کیم
من فقط این را میدانم که تویی
شاه بیت غزل زندگی ام
می بینم که توهین شد
به قلب
بی قرار و نا آرام که من هم دارم
می بینم که لعنت فرستاده شد
می بینم که من خیس عرق شدم و نمی تونم باری برای کلمات ببندم
همه چی بسته شد
مسافــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر
عادت کردیم .................... به کلمات عجق وجق
عادتم را در سردی زمستان چند سال پیش شکستم
و آدمهایی هستند که هنوز بد عادتند
و بد خوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
زنده باد بل بل
نه تو
یادمه کلمه ای را دیدم
می خواهم تو شوم
باید بگم
تا ما بودن
و ما بودن
دل می خواهد
دل من دلیست پر از شرور و تک رنگ
شاید خیلی بگذرد
و من ترسم ز این است که من نشی
نشی و نشی
دراولین قدم آشنا شدن با تو........سؤال میکنم ازخود که این منم یا تو ؟!.......ولی توشعرنبودی که صاحبت باشم............سفربخیرغمت با منو,خدا با تو
سلام خوبی وب قشنگی داری امیدوارم از این هم قشنگتر بشه وقت کردی یه سری هم به ما بزن
بازم میام بازم بیا
سلام خانومی خوبی
میبینم که بازم شما...............
خوب حالا بیخیال فقط اومدم بگم که من برای آخرین بار آپ کردم نمیخوای به من سری بزنید؟
خوشحال میشم که بیایی به کلبه درویشیم............
سلام و خدا حافظ برای.........
برات بهترین ها رو آرزو میکنم. امیدوارم موفق و پیرزو باشی
در پناه حق
التماس دعا
چون آفتاب گمشده می آورم به یاد
می نالم از دلی که به خون غرقه گشته است
این شعر غیر رنجش یارم به من چه داد
این درد را چگونه توانم نهان کنم
آندم که قلبم از تو بسختی رمیده است
این شعر ها که روح ترا رنج داده است
فریادهای یک دل محنت کشیده است
گفتم قفس ولی چه بگویم که پیش از این
آگاهی از دو رویی مردم مرا نبود
دردا که این جهان فریبای نقشباز
با جلوه و جلای خود آخر مرا ربود
فقط میتونم بگم دست خوش
حرفی نیست که دیگه گفته بشه .
من هم برای تو بهترین ها رو آرزو میکنم خانوم
التماس دعا
یا حق
سلام عزیزم
امیدوارم که خوب باشی
خواستم بگم که من با همراهی یه دوست وبلاگ جدیدی راه انداختم اگه وقت داشتی قدم رنجه کن و یه سری بزن خوشحال میشیم در ضمن نظرتم در مورد تبادل لینک با وب جدید رو بگو من یه نظرم با آدرس وب جدید می نویسم بیا توش
منتظرتم ها بیاااااااااا
آری
رسم زندگی این است
یک روز
کسی را دوست می داری
و روز دیگر
تنهایی
به همین سادگی . . .
................. سعید .
من میگم :
ندا اصن اجازه نداره ناراحت باشه
ندایی که من میشناسم با کلمات میدونه چیزای خارق العاده ایی بسازه
متن زیبایی بود و امیدوارم همون انسان محکم و استوار قبلی پشت کلمات باشه
وسط کار آدمو مجبور به کامنت نویسی میکنی (:
الان رییس اداره منو با اردنگی بندازه بیرون کی جوابگو میشه ؟
یه جوابی هم رو کامنتت نوشتم حاجیه خانوم
اوه اوه ... رییس اون اطاق داره عربده میکشه
من برم ببینم چی شده ؟
سلام ندا جان. این روزا خیلی اوضام قاتی پاتی شده بعداً مفصل واست مینویسم الان ببخشید که زیاد نمی تونم بنویسم.راستش مطلب جدیدتو تا آخر نخوندم ولی یعنی خوندم ولی منظورتو تا آخر نگرفتم واسه این میگم تا آخر نخوندم خوش باشی فعلاً خداحافظ
سلام خانومی
این مطلبت خیلی دلنشین بود
مسافر............ و دلگویه های توبا اون
من هم به روزم
دوست داشتی سربزن
یاحق
سلام....
خوبی ندا ؟
من که تعریفی ندارم
دلم خیلی برات تنگ شده....
فکر کنم حسابی سرت شلوغ باشه....
کاشکی که می شدی مثل عید باهام....
یادته ؟
همه چیز یادم رفته
ولی اون عید نه.....
پسر شجاع یادته ؟
خدایا شکرت..............
براتآرزوی موفقیت می کنم....
شاد باشی عزیزکم................
می دونم کهاین قدر دوست داری که من دیگه ته خطم نه......
موفق باشی عزیزم
~~~~~
~~~~~
~~~~~
خواب تا چند رفیق
تا چند
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تا چند می خواهی نفرین فرستی
به دعا برخیز سجاده را باز کردم
ببین
ببین
که چقدر نزد او خجلی ببین
خجل میگم چون تو آیه ای می فرماید
وای بر تویی که نفرین کردی و میکنی
به تو همه و همه را دادم پس چرا
چرا
چرا
اندکی نه
بلکه روزها باید سیر کنی
تا بفهمی چی میگم
بچه جون
یکی از خصوصیات تو
قوس و قزح
بگرد تا بدونی یعنی چی
سلامممممممم.
یه وقت هایی عشق هم می تونه ساده باشه اما باعث بشه که قلب نشکنه
بشنو و ببین حرفهایی که دور از تو میزنم
بشنو و بنگر حقایق مسخره دنیا
را
بنگر به انسانیت که چقدر خوار کردید
بنگر
و بنویس
بنویس برای خود
نه برای دلتنگی
بنویس تا خستگی برایت مجال بیهوده فکر کردن را ندهد
امیدوارم همه حرفامو مثل این خراب بکنی
من بد گفتم
تو این جور بدون
یاشا بول بول یاشا ،*،*،*
دخترم یه سری بزن
یه کشفیات وبلاگی در راستای اون فرمایشی که داشتم به دست آوردم ... بخونی بد نیست
تا دیگه این همه به حال منه پیرمرد متاسفم متاسفم نزنی (:
و یه یخده نوک سوزن بهم حق بدی
رو کامنتت جوابیه نوشتم
* * *
آخر هفته خوب در کنار خانواده برای ندا
آمین
شیرینی احساسات
بیان
آرام و دلنشین
و دو جنس ضد هم نبضی را بوجود خواهند آورد که ضربانش همه را حیران خواهد ساخت
پس جواب سوال اولت در ته سینه های گرم به انجام رسیده و خواهد رسید
دومین بسته به کاسه ی صبر داره
سومین : اون وقت عشق رنگ خاک بر خود می گرفت
سایه ها گاهی خیلی بدند
ولی گاهی نکته ی خیره گشتن چشم بر سیاهی دراز
سلام
خیلی ممنون که بهم سر زدین شما نیز وبلاگ جالبی دارین
موفق باشین
در پناه حق
تو یه شعله ی مهیبی
منم اون خوشه ی گندم
که تو دست تو گرفتار حریقم یه غریبم.....
رفته از حافظه ی ساحل مردم...
تو نگات دو چشم بی تاب
توی آب لرزش مهتاب
تو یه رویای عجیبی
که گرفته توی بیداری تجسم....
یا علی
تا بعد.
ندا جون خودم خیلی دوست دارم قققققققققربونت برم من الهی. یه سربهم بزن تا ببینمت عزیزم (س)