حکایت های من...

آمدم ...بنویسم ...آنچه خاک می خورد در این بی نهایت فکرم...

حکایت های من...

آمدم ...بنویسم ...آنچه خاک می خورد در این بی نهایت فکرم...

توفیق...

بسیار گفتند و شنیدیم و روزی میگوییم و شاید سامعی باشد و کمی حوصله به تاراج دهد

ولی آنچه مسلم است ؛ خسته ایم از این همه تکرّر و تکسَُر در شکستن ...

بسیار شنیده ایم این نت های نا موزون که...

فلانی عاشق شد ؛؛فلانی شکست ؛؛ قسم خورد ؛خود را لعنت کرد که ؛؛فراموش میکند و غیره و غیره...

ولی نهایت تمام این محاوره ها میشود همان جمله ی معروف (این نیز بگذرد)

و به واقع هم همین است و می گذرد ؛؛ اصلا باید هم که بگذرد؛؛ رسم دنیای فانی جز این نیست

یکی میرود و یکی میماند ؛؛ آن که رفت رفته؛؛ ولی وای به حال و روز کسی که میماند و می سوزد

بگذریم ؛؛ اعتراف میکنم با این کلمه ماً نوس شدم ؛؛ این روز ها مدام میگویم؛؛؛ بگذار و بگذر

هیچ توجیهی ندارم که چرا افکار آشفته ام را نمیتوانم به سمت و سویی سوق دهم که باید.

پس به اجبار باز هم میگویم ؛؛؛بگذریم!؟میدانم شاید چاره ای باشد و باید هم که باشد ...؛

ولی من؛؛ تحمل کش و قوس های نابهنجار را ندارم؛آخر خسته تر از آنم که توان توجیه کسی را داشته باشم

میماند یک سوًال؛ آمیخته ای از هزاران هزار سوال دیگر و آن اینکه...

اگر من نوعی:که ادعای عاشقیم به عرش رسیده؛؛ یا تو که میخوانی اصلا میدانیم مفهوم عشق چیست ؟

میدانیم چرا خداوند این حس ناب دلدادگی را برایمان به ودیعه نهاده ؟

اصلا توان درک عظمت این کلام را داریم ؛ که مدام در وصف آن شعر ها و نثر ها مینویسیم ؟؟؟

من میگویم ؛ کم نیست عاشقانی که عشق را هجّی کرده اند ؛ و جام وجودشان لبریز از این لعبت

ولی در مقابل خیل عظیم ؛نا باوران و کج اندیشان بگمانم قلیلند و بی شک مایه ی استهزا !!!

حال چرایش بماند که همه می دانیم و نیازی به تفصیل ندارد و من نیز از تکرارش مکدر .

ولی از خدایی که میپرستم عاجزانه خواسته ای دارم و آن اینکه ؛؛ لطفی بر این کمترین نموده...

و دلی را که در سینه برای تپیدن ارمغانش داده ؛لیاقت عاشقی را هم ارزانیش دارد

تا اگر توفیق درکش را داشتم ؛روزی با افتخار و سر بلندی بانگ برآورم که.........من؛؛ عاشق ترین دختر این شهرم؛؛؛

پس...

من اگر سایه خویشم یارب              روح آواره من کیست ؛ کجاست

جا داره یادی هم از دوست سفر کرده ( عرفان ) بکنیم  .... آرامش ابدیش آرزوی ماست

پاییز ( حتما گوش کنین )

نظرات 70 + ارسال نظر
پوریا جمعه 8 دی‌ماه سال 1385 ساعت 06:10 ب.ظ http://khamoshi.blogfa.com/

سلام
خوبین
یکی بود خیلی های دیگه هم بودند
در روزگار نه دور،نه نزدیک؛دیوانه ای زندگی میکردکه همه رو دوست داشت
و مثل مردم عادی رندگی میکرد؛آزاری نداشت و میون مردم زندگی میکرد
می گفت،میخندید گریه میکرد،تنها فرقش این بود که دیوانه بود
همان طور که گفتم،دیونه ی قصه ی ما همه ی آدمها رو دوست داشت
حتی اگه میزدنش یا مسخرش میکردند باز هم از دوست داشتنش کم نمیشد
فقط بلد بود دوست بشه ،اصلاٌ نمی دونست قهر یعنی چی!
ولی اگه کسی میگفت :(دیگه با من حرف نزن)دیگه با هاش حرف نمیزد
اونم فقط بخاطر اینکه طرفش رو دوست داشت و نمیخواستحرفش رو رد کنه
دیونه زندگی خودش رو میکرد تا یه روز یه نفر بهش گفت:
ٌببین دیونه ی عزیزم
من تو رو خیلی دوست دارم،میدونم تو هم منو دوست داری
ولی میخوام یه قولی بهم بدی .قول بده بجز من کس دیگه ای رو دوست نداشته باشیٌٍ
دیونه نمیدونست چیکار باید بکنه.
از طرفی نمیخواست حرف دوستش رو رد کنه.
از طرفی هم نمیخواست که دوستای دیگرش رو هم از دست بده.
طفلکی دیونه بود دیگه ،قبول کرد و قول دادکه فقط همون یک نفر رو دوست داشته باشه
چند ماهی گذشت ، تا اینکه یه روز دوستش بهش گفت:
<<من دیگه تو رو دوست ندارم تو پاسخ گوی نیاز های من نیستی دیونه.
من تو رو فراموش میکنم و میرم سر زندگی خودم.
تو هم برو هر کسی رو که خواستی دوستش داشته باش. ولی منو باید فراموش کنی.>>
خوب معلومه دیگه بعدش چی شد.دیونه حرف دوستش رو قبول کرد.
ولی چون دیونه بود و دیوانه ها هم که حافظه ی درست و حسابی که ندارند
دوست داشتن بقیه از یادش رفته بود
هر کاری میکرد به کسی بگه دوست دارم نمی تونست
من و منی میکرد و بعدشم عذر خواهی میکرد و راهشو میگرفت و میرفت
مردم هم که از چیزی خبر نداشتندو جز دلسوزی هم که کاری نمیتونستند بکنن
فقط میگفتند:
<<طفلکی معلوم نیست این مدت که خبری ازش نبود سرش به کجا خورده وضعش خرابتر شده>>

تا اینکه فراموشش کردند
این آخری یه شعر افتاده بود دهنش و هی زمزمه میکرد:
به من گفتی که دل دریا کن ای دوست

به من گفتی که دل دریا کن ای دوست

به من گفتی که دل دریا کن ای دوست.....
این حکایت رو به جای حکایتی نوشتم که برام نوشته بودی جواب دیگر نوشته هاتم به مرور زمان خواهم نوشت
دیر و زود داره ولی سوخت نداره
امید وارم منو به خاطر دیر جواب دادن هام ببخشین
موفق باشین


دربدرها جمعه 8 دی‌ماه سال 1385 ساعت 07:35 ب.ظ http://darbedarha.blogfa.com

سلام..
این نیز بگذرد...این نیز بگذرد..
کاش خوش بگذره..
ما هم آپیم سر بزن بهمون

رضا مشتاق جمعه 8 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:19 ب.ظ http://alldaytimes.blogsky.com

سلام ندا خانم
حال شما ... ؟!
کامنت زیبای شمارو خوندم و ببخشید که اینقدر دیر اومدم واسه تشکر .

* * *
وبلاگ خوبی هست ... ، تبریک

کامنتی که نوشته بودی عالی بود ... عالی
حتماْ تو یه قسمتایی از نوشته از اون استفاده میکنم

* * *
یه مدتی هست که برای کامنت دوستان در همون قسمت کامنت دونی چند سطری به عنوان پاسخ و حرف های خودمونی مینویسم
واسه کامنت شما هم یه دوخطی نوشتم
و امیدوارم اونو بخونید
* * *
بازم میام
... تا بعد

قهروناز شنبه 9 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:26 ق.ظ http://www.ghahronaz.blogfa.com

تفسیر عشق در این (۳ نقطه)...جا می گیره.حالا ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟
عزیز دوست داشتنی:
خدا اوج عشق و در ما هم که بنده اش هستیم روح خودش رو دمیده ما هم توانایی پذیرش عشق رو داریم کافیه قلبمونو باز کنیم و بفهمیمش و بخواییم که بمونه.اونوقته که عشقو با تمام وجود لمس می کنیم.
همیشه منتظرت هستم.
آرزومند آرزوهات از همیشه تا همیشه
قهروناز

قهروناز شنبه 9 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:38 ق.ظ http://www.ghahronaz.blogfa.com

ببخش باز مزاحم می شم
راستی این اییز اگه آهنگه چه طور میشه دانلود کرد من هر کاری می کنم نمیتونم.
آرزومند آرزوهات از همیشه تا همیشه
قهروناز

کیا شنبه 9 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:23 ق.ظ http://parastouha.persianblog.com

سلام .. خوبی .. من اپ کردم منتظرتم .. فعلا

م شنبه 9 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:55 ب.ظ http://jadeyenamnak.blogfa.com

سلام
جاده نمناک رو توی طاقچه خاطراتت گذاشتی؟

قهروناز شنبه 9 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:07 ب.ظ http://www.ghahronaz.blogfa.com

سلام مهربون.ممنون دارم می گیرم آهنگ و الآن داره دانلود میشه.
راستی من بعد مدت ها به روز کردم.
اگه خواستی خوشحال میشم نظرت رو بگی.
آرزومند آرزوهات از همیشه تا همیشه
قهروناز

darvish یکشنبه 10 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:42 ق.ظ http://darvish58.blogfa.com

خدایا ما بیامرز

تنــهاتـرین تنــهایـان یکشنبه 10 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:13 ق.ظ http://tanhatarinetanhayan.blogsky.com

به نام تنــهاتـرین تنــها
0000000000000000
سلام همراه مهربون
عید سعید قربان بر شما و بر همه کسانی که در ذبح نفس خویش و در جهت قرب الهی
کوشش می کنند مبارک باد
بهترین عیدی در این روز پاکی نفس و نزدیک شدن به خداست که امیدواریم خدا
به همه ما این عیدی را مرحمت فرماید.
با آرزوی بهترین ها
در پناه حضرت دوست همیشه شاد باشی و امیدوار.
0000000000000000000000000000000000000
__________________امضاء : تنــهاتـرین تنــهایـان

رضا یکشنبه 10 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:31 ق.ظ http://hezartoyezehn.blogfa.com/

سلام ندا جان
عیدت مبارک
بروزم سر بزن

[ بدون نام ] یکشنبه 10 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:47 ب.ظ

آری آغاز دوست داشتن است
گر چه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
سلام ندای عزیز
عیدت مبارک

پریسا یکشنبه 10 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:47 ب.ظ http://www.baranedeltangiha.blogfa.com

آری آغاز دوست داشتن است
گر چه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
سلام ندای عزیز
عیدت مبارک

حضرت عشق *--* روزبه یکشنبه 10 دی‌ماه سال 1385 ساعت 04:25 ب.ظ http://hazrat-eshgh.blogsky.com

سلام ندا
خوبی ؟؟؟
امیدوارم
ندا کاشکی که می تونستم راحت باهات حرف بزنم
اینجا که نمی شه
کاشکی که می شد
نمی دونم چی بگم
راستی آپ کردم
فعلا..............//
! یا حق !

حبیب یکشنبه 10 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:04 ب.ظ http://vijhe.blogfa.com

به این همه که از صبح آویزان است
سر می زند دختر
و کبریت های آهنی اش
گرمش نمی کند

مریم یکشنبه 10 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:57 ب.ظ http://www.miriyam.persianblog.com

تو را به یاد آن روز...... تو را به گلبرگ های خشک آن رز خشکیده....... تو را به روز اول بار دیدنت.........تو را به اولین نگاه عاشقانه....... تو را به یاد بارون روز نیامدنت..... تو را به تنهایی روز رفتنت....... تو را به بوی بارون روز برگشتنت....... تنهایم مگذار
اپم . زود بیا

حضرت عشق *--* روزبه دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:18 ق.ظ http://hazrat-eshgh.blogsky.com

بازم سلام
همین الان نظرتو خوندم
آره درست حدس زدی ولی تو هم مثل بقیه باز منظور منو اون طور که می خواستم نفهمیدی.....
اگه خواستی برو دوباره نظر قبلیمو بخون می فهمی
ندا چی فکر کردی پیش خودت در مورد من
می خوام بهت بگم از اول تا آخرشو ؟
بخدا داری بد می گیری داری هم خودت رو اذیت می کنی هم منو.....
منی که روزی تنها و تنها به یه امید آپ می کردم که بیام و دو سه تا حرف از تو بشنوم حرفی که همه می زدند ولی تو و چند تایه دیگه چیز دیگه ای بودین
آره من پستتو نخوندم ولی این اولین باری بود که اومدم و نخوندم......ولی تو اینو هم نمی دونی
امروز نخوندم چون چشام سو نداره چون چشام دیگه طاقت نداره از عشق بخونه
از تک تک قلم هایی که از عشق می نویسن !
می دونم که الان هم بد می گیری ولی شاید روزی تو متوجه ی حرفام شی آره تو چون خوب می دونم که بودی باهام این مدت و می فهمی حرفامو لااقل
واسه این گفتم کاشکی که می تونستم باهات راحت حرف بزنم که بگم چی تو دلمو البته اونم به ته بستگی داشت نه من که جوابمو هم گرفتم........
در ضمن عید قربان هم واسه من عزیز ِ نه اینکه نیست ولی اینو ترجیح دادم ! چون من.....هستم یعنی مادرم(خودت پرش کن )....امیدوارم روزی غم های هممون تموم شه راستی من این آهنگی که گذاشتی رو دارم ولی می دونی کدوم آهنگ رو از آلبومش ترجیع می دم ؟؟؟
اول مسافر بعد بگی نگی از آلبوم قبلش هم آهنگ لحظه های آخر
شنیدیشون ؟
امیدوارم که از دستم ناراحت نشده باشی
به امید حق !
فعلا................///

میلاد-نازیلا دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:30 ق.ظ http://www.milad-nazila.blogfa.com

سلام
مطلب جالبی بود
ما شما رو لینک کردیم اگه شما هم این کارو بکنید ممنون میشیم
بابای

تنهاترین تنهایان دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:09 ب.ظ http://tanhatarinetanhayan.blogsky.com

به نام تنــهاتـرین تنــها
00000000000000000
............a$$...............s$
............f$$$'............s$$
............s$$$³´.......,..s$$³
..........h$$$$³.......s$'...$$³
.........i$$$$$.......s$³....³$
.....$...n$$$$$s.....s$³.....³,
....s$...'³$$$$$$@...$$$
....$$....³$$$$$$4...³$$s
...³$.....³$$$$$$$u..s$$$....s´
...`$$.....³$$$$$$$.$$$$...s³
....³$$s....³$$$$$$s$$$³..s$'
.....³$$s....$$$$$s$$$$'..s$$
..`s...$$$$...s$$$$$$$$³..s$$³..s
...$$.s$$$$..s$$$$$$$$$$$$$$³..s$
.s$.s$$$$s$$$$$$$$$$$$$$$$.s$$
..s$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$³
.s$$$ssss$$$$$$$$$$$$$ssss$$$$$´
$$s§§§§§،TANHATARIN§§§§§§§§§s$,
³§§§§§§§§§§§§§§s$s§§§§§§§§§§§§§s
³§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§
..§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§³
..³§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§³
...³§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§³
.....³§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§³
.......³§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§³
...........³§§§§§§§§§§§§§§§³
..............³§§§§§§§§§§§³
...................³§§§§§³
......................³§³
توی این دلواپسی های مدام
جز ترانه های زخمی چی دارم ؟
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰00000000۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
__________________امضاء : تنــهاتـرین تنــهایـان

[ بدون نام ] دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:24 ب.ظ

دیروزها را
باد برده است
و فرداها
آمیزه ای است
از امید
و تصور مبهم یک خوشبختی
کاش
در این دایره
ابر
بطالت
نقطه ی روشن اکنون را
پنهان نکند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد