صبح ها قبل از طلوع ؛ صدایی گنگ را...
از زمزمه ی دعایی که می تواند بدرقه راهم باشد بیشتر میشنوم
کافر نشده ام ... اما می دانم !
این قصه را از هر سو که بخو ا نی پایانش همین است
این همه عابر؛ این همه نگاه
که روز و شب خیره "از من" می گذرند
بگذار بگذرند و ساده ام فرض کنند یا بدتر دیوانه ...
خیال می کنند نمی دانم هر رنگی هر نگاهی چه مفهومی میدهد
من تمام رنگها را میشناسم حتی بهتر از خودم
دیگر خامِ هیچ ترانه ای ؛ هیچ نگاهی و هیچ سایه ای نخواهم شد
شاید از باور تو هم فراتر حرف میزنم اما مهم نیست
همینکه خواندی و بی تفاوت گذشتی" مثل بیشتر مواقع" کافیست
عادت شده " باری به هر جهت" نظر دادن دوستان
راستی ....
می توانم آسمانم را خودم نقاشی کنم !
تو فقط ریسمان دستانم را باز کن
من می دانم و رنگین کمان و دنیای رنگ ها و همین برایم کافیست.
_____________
و امااااااا.........
می خواهم دفتر حکایت هایم خاک خورده و بسته بماند برای مدتی
فقط به یاد داشته باشیم که....
هیچ صیادی در جوی حقیری که به مردابی می ریزد "مرواریدی" صید نخواهد کرد
تاااااا فرصتی دوباره و شروعی تازه" درود و بدرود" همین
سلام ندایم :))))
کجایی خانومم ؟ حسابی درسخون شدیا خانوم زرنگ :-پی
هنوز تصمیم نداری بیای سراغمون ؟ دلمون پوسید بدتر :(
راستی ! بیا که رضا هم برگشته ! یعنی فعلا سر و کله اش پیدا شده :دی
دلم واسه شعرهای قشنگت تنگ شده
البته فعلا بهتره به درسهات برسی
موفق باشی
زندگی شطرنج دنیا ودل است.قصه پررنج صدهامشکل است.شاه دل کیش هوسها میشود..پای اسب آرزوها درگل است.....فیل بخت ما عجب کج میرود.....درسرمابس خیالی باطل است....مانسنجیده پی فرزین...غافل ازاینکه او حریفی قابل است....مهره های عمرمن نیمش برفت...مهره های او تمامش کامل است......
خوب.
.......
هیس!!
فردا تو و خیلی های دیگه(...) رها میشن
+ برات دعا می کنم حتما.. امشب..
.........
آخیششششششششششششششششش
آخخخخخخخخخخخخخیییییششششششششششششش
تموم شد..
تموم......................./////////
دیدی بهت گفتم زودی تموم میشه ؟؟
شیری یا روباه :دی؟؟؟
بگو بهم چی کار کردی تو ؟؟
سلام خانوم دکتر.خوبی؟؟
نیستی؟
یه دنیا دلم برات تنگ شده هااااااااااااااااا
میدونستی؟
کاش قلبم درد پنهانی نداشت
چهره ام هرگز پریشانی نداشت
برگهای آخر تقویم عشق
حرفی از یک روز بارانی نداشت
کاش میشد این راه سخت عشق را
بی خطر پیمود و قربانی نداشت.
پشت این پنجره ی تاریک دلتنگی می نشینم
و بی صدا آهنگ خاطراتم را می نوازم
و می دانم بی تو خواهم مرد
در این هنگام که مسافر خمیده قامت کوچه های بی کسی شده ام
و روزها و شبها را به یاد تو سپری میکنم
هر چه باشی نازنین, ایام خوارت میکند
هر چه باشی شیر دل,ایام شکارت می کند
هر چه باشی با لب خندان میان دیگران,
عاقبت دست طبیعت اشک بارت می کند
سلام دوست عزیز
وبلاگ جالب وقشنگی داری ازمطالبت استفاده کردم
خوشحال میشم به وبلاگ منم بیای