امروز سرگشتگی هایم را فروختم
شاید به بهای یک لبخند
لبخندی که شاید هیچ وقت چشمهایم را ننوازد
امروز کوله بار سنگین این سفر را حراج کردم
قیمتش را می خواهی؟؟؟ارزان است
ارزانتر از ناچیز ترین جنس بساط یک دستفروش
به قیمت ذره ذره ی وجود من
من را می شناسی؟
میدانی که میدانم...
می دانم ، من خودم را از خودم دریغ کردم ...
امّا سوگوار این لحظات نیستم
تنها سوگوار تمام خاطراتی هستم،
که برگ برگشان را در ناباوری اندوهبارم می بایست به دست باد بسپارم...
چرا که حالا خوب می دانم هیچ کدامشان نه خاطره
که تنها توهمی درخشان از آنچه هستند که ممکن است خاطره بناممشان
من دیگر به دنبال توهم یا حتی رویاهایم هم نیستم
میخواهم با نو شدن سال زندگی کنم . آن هم بدون خواب و خیال. همین
نمی دونم چرا ادم ها گاهی وقت ها اینقدر ... میشن که ...خوش باشی دوست عزیز
زبانم را نمی فهمی٬ نگاهم را نمی بینی
ز اشکم بی خبر ماندی و آهم را نمی بینی
سخنها خفته در چشمم٬ نگاهم صد زبان دارد
سیه چشما! مگر طرز نگاهم را نمی بینی؟
سیه مژگان من! موی سپیدم را نگاهی کن
سپید اندام من! روز سیاهم را نمی بینی؟
پریشانم٬ دل مرگ آشیانم را نمی جویی
پشیمانم٬ نگاه عذر خواهم را نمی بینی
گناهم چیست جز عشق تو؟ روی از من چه می پوشی؟
مگر ای ماه! چشم بی گناهم را نمی بینی؟
ای که نیامدی...
سلام عزیزدل!
خوبی؟
فقط خوب باشی.
وها ..اینجا میام..تا عشق را بیاموزم..
با آنکه میدانم عشق گآموخته نمیشود...
خوب این هم یک تلاش...
و ها ندا جان!
من وکالت نخوانده ام...
سیاست خوانده ام که از آن سخت بیزارم...
باز هم خواهم آمد...
اگر چه هیچ نیایی...
درود...
از سر آمدم
حدس درست...
شاید ام نه..برای اینکه از تا باد هرچه باد خودم نیز خسته شده بودم از این رو جایش را به چپ کوچه عوض کردم...
از این بعد باید عشق را جستجو کنم...
پس بهتر است عشق را در چپ کوچه جستجوکنم...
و اینم برای تو!
عشق !
شعر بلند
چشم
خداست...
وحید //////////
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نهلیست...است؟؟؟؟
سلام خانومی..
چطوری؟؟
هنو همون شعره قشنگه که؟؟؟
آپت کو پس؟
ای شیطون
به قول امین بیزی میزنی ها :دی
salam duste aziz mamnoon az nazare lotfy ke dary rastesh ham zehnam ye kam mashghuule va ham dardsam zyade. age forsat shod shayad vasatun benevisam.
ama be khatere chizy ke neveshty hatman ao ham mikonam. mer30 va movafagh bbaراستی چه خبر از درس ها؟ ... تا بععد
جز نقش تو در نظر نیامد ما را
جز کوی تو رهگذر نیامد ما را
خواب ارچه خوش آمد همه را در عهدت
حقا که به چشم در نیامد ما را
سلام.
امیدوارم حالتون خوب باشه.
شعرتون مثه همیشه قشنگ بود.
شاد باشید و سلامت.
به امید روزهای آبی اما ارغوانی.
بای بای.
تسلیت قلب صبورم !!
بازارت گرم باد.
دوست گرامی یار مهربان سلام دوباره
دعوتت می کنم که با قدمهای سبزت گلواژه های گوذت را بر من منت نهی
منتظرت می مانم تا بو بکشم گوذت را
-------------------------------------------
خیلی سخت است وقتی همه کنارت باشند و باز احساس تنهایی کنی. وقتی عاشق باشی و هیچ کس از دل عاشقت باخبر نباشد . وقتی لبخند می زنی و توی دل گریانی . وقتی تو خبر داری و هیچ کس نمی داند . وقتی به زبان دیگران حرف می زنی ولی کسی نمی فهمد . وقتی فریاد می زنی و کسی صدایت را نمی شنود . وقتی تمام درها به رویت بسته است... آن گاه دستهایت را به سوی آسمان بلند می کنی و از اعماق قلب تنها و عاشق و گریانت بانگ برمی آوری که: « ای خدای بزرگ دوستت دارم!» و حس می کنی که دیگر تنها نخواهی ماند.
ماجرا ها داره...
دیدم آهنگ وبت رو این گذاشتی..
از مجید خراطها
منم این به یادم افتاد گفتم بهت
!!
همین !!
عشق من عزیز من چرا نیامدی
من که گفتم منتظرتم
جاده ها را گلواژه فرش کردم تا بوی گوذت
را بشنوم
منتظرتم با گوذ زیبایت وب ما را نورانی و عطر آگین نما
»
چشمهایم را برد
سرخی لبانت
من کورم
سلام به ندا جونم !
سراغم از که می گیری؟
نگاهی کن غمم در سینه می جوید رهی
تا ننگری سیمای غمگین مرا.
همیشه نو باشی.
سلام ندا!
این سورنا جدید کیست
من که نیستم.
نمیدانم ترا دعوت میکند یا مرا...
و ها
رفتم سفر قندهار.....
تا بعد...
بروزم بیا!
بنظر.