میروم دل مردگی ها را زسر بیرون کنم
گر فلک با من نسازد چرخ را وارون کنم
میروم اما نه تنها ؛ با انیس و همدمم
میروم زورق بسازم با انیس و محرمم
میروم تا آشیان بر پا کنم با جفت خویش
میروم این آشیان را سر به سر گلشن کنم
میروم قصری بسازم از صداقت ؛از وفا
میروم با عشق این کاشانه را مسکن کنم
دوستی نوشت
برایم شمعی افروخته به نیت شش آزمون برای رسیدن به مقصدی که در ابتدای آنم
و من باید رهرویی باشم پویا برای تک تک این شش راه؛؛؛ پس قبل از هر چیز؛؛به همین نیت....
شمعی روشن میکنم به یاد تمام عشق های ماندنی و بی ریا
حال مینشینم و با چشم دل میبینم نادیده ها را؛ که تامل باید و صبوری
و به یاد می آورم که ...
ابتدای راه چون مومی سخت بودم و دست نیافتنی
گذشت؛؛ تا گرمای عشقی این موم را وادار به انعطاف کرد
شکل گرفتم ؛؛مثال شمعی استوار و محیا برای افروختن
نیازی به روشن شدن هم نداشتم که خود شعله ای بودم سر کش
حال تمام وجودم نور بود و روشنی بخش محفل انس
انس با دلدار ؛؛؛ با دوست ؛؛؛ با خالق این احساس
اما با یک تفاوت که چون شمع آب نخواهم شد تنها به قصد پایان ؛؛؛ویا اینکه....
پروانه وار گرد محفل عشاق بگردم و فرجامم باشد همان نهایت پروانه
و یا تمام شوم و دلخوش باشم که روشنی بخش محفل عشاق بودم و به این اندک قانع
نه ؛ مطمئن باش همراه رهگذر من ؛؛ هنوز در ابتدای راهم و تا خاموشی ؛مجالی هست
شاید اندک ؛ شاید دور ؛؛حتی بعید ؛ ولی این را بخوبی میدانم که؛؛ دست نیافتنی هم نیست
به قولی ؛؛ چشم دل باز کن که جان بینی ؛؛؛؛ هر چه نا دیدنیست آن بینی
و من افروختم تا ببینم آنچه باید دید و آموخت اینکه؛؛ چه شد که ؛پروانه خود را به آتش زد
و اینکه هنوز در ابتدای راهم
مطمئن باش کوله بارم را نخواهم بست تا زمانی که به یقین نرسیدم ؛؛ همین
کاش هرگز به این دنیا نیامده بودم .
و حال که آمده ام کاش مرگم فرا رسد .
آخر چگونه میتوان در این دنیا زندگی کرد
دنیایی که در آن آدم ها روزی چندین بار عاشق می شوند .
دنیایی که در آن عشق را تنها در ویترین کتابفروشی ها میتوان یافت .
دنیایی که در آن محبت و صداقت مرده و جای آنها را بی وفایی و دروغ
گرفته .دنیایی که در آن دروغ عادت ٬ بی وفایی قانون ٬ و دل
شکستن سنت است .دنیایی که در آن عشق را باید به بها خرید !
***********************
به که گویم غم این قصه ی ویرانی خویش
غم شبهای سکوت و دل بارانی خویش
گله از هیچ ندارم ، نکنم شکوه ز تو
که شدم پابند و بنده ی دل سودایی خویش
به کدامین گنه اینگونه مجازات شدم
همه دم نالم و سوزم ز پریشانی خویش
من از این پس شده ام راوی و گویم همه شب
غزل چشم و تو ، عشق تو قصه نادانی خویش
سلام ...چطوری؟
بیا دنبالم کارت دارم
.
.
.
.
.
........(_.........
.../_)...) ........
../ (....(__)......
.(__)...oooO....
Oooo..............
.
.
.
حالا بیا دنبالم...
.
.
.
........(_.........
.../_)...) ........
../ (....(__)......
.(__)...oooO....
Oooo..............
.
.
.
.
.
.
بیا نترس من باهاتم...
..
.
.
.
.
.
.
........(_.........
.../_)...) ........
../ (....(__)......
.(__)...oooO....
Oooo..............
.
.
.
بیا پایین تر..
بیا حالا..
..
.
.
.
.
.
.
.
........(_.........
.../_)...) ........
../ (....(__)......
.(__)...oooO....
Oooo..............
.
.
.
.
.
نه بابا سر کاری نیس...
بیا تو
.
.
.
........(_.........
.../_)...) ........
../ (....(__)......
.(__)...oooO....
Oooo..............
.
.
.
یه خبر داغ داغ واست دارم..
.
.
.
........(_.........
.../_)...) ........
../ (....(__)......
.(__)...oooO....
Oooo..............
.
.
.
.
.
دوس داری بدونی چیه اره؟
.
.
.
.
.
.
........(_.........
.../_)...) ........
../ (....(__)......
.(__)...oooO....
Oooo..............
.
.
.پس بیا...دیگه چیزی نمونده
.
.
.
.
.
........(_.........
.../_)...) ........
../ (....(__)......
.(__)...oooO....
Oooo..............
.
.
.
.
.
.
چیه خسه شدی؟آره؟.
.
.
.
.
.
........(_.........
.../_)...) ........
../ (....(__)......
.(__)...oooO....
Oooo..............
.
.
.
.
.
.
خوب حالا چشاتو ببند تا بگم
1
2...
.
.
.
.
.
.
.
آپ کردم
بدو بیا که منــــــــــــتظرم
سلام خوبی ندا خانوم
از این که همیشه به یاد من هستی و منو فراموش نمیکنی و به من سر میزنی خیلی خوشحالم میکنی.
امید وارم که همیشه موفق و پیروز باشی و سر بلند.
باز هم ممنون
التماس دعا
جز تو تموم دنیا پر
شعرای عاشقانه پر
قصیده پر ، ترانه پر
اسم تو در میون باشه
معجزه و بهانه پر
جز تو تموم دنیا پر
پروانه پر ، پرنده پر
بازنده پر ، برنده پر
چشمای خیس گریه پر
لبای غرق خنده پر
جز تو تموم دنیا پر
ــــــــــــــــــــــ جز تو تموم دنیا پر
سلام خوبین فرا رسیدن ایام سوگواری بی بی دو عالم خانم فاطمه ی زهرا( س) بر
همگان تسلیت باد
زهرا جان سلام مملو از شرمساری علی را به رسول الله برسان به او بگو علی همچنان به
عهدی که با خدای خویش بسته است پایبند مانده
زهرا جان علی بی تو چه کند؟؟؟؟
زهرا جان علی را تنها مگذار.........
آپ کردم خوشحال میشم نظرتون رو بدونم
منتظر حضور سبزتون هستم
در پناه حق یاعلی مدد
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام
به روزم دوست داشتی بهم سر بزن
خدانگهدار
یادم آید :تو به من گفتی ؛از این عشق حذر کن؛تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن !
با تو گفتم :حذر از عشق !ندانم سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم
رفت در ظلمت غم آن شب و شب های دگر هم نه گرفتی دگر تز عاشق آزرده خبر هم
بی تو اما......
حال آمدم و گریستم
نه برای خویش
بلکه برای دلم
ای داد
[گریه]
روزی که پلک مرگ مرا می برد به گور من شب چراغ عشق تو را نیز می برم
خورشید جاودانی دنیای دیگرم
سلام دوست من
به روز هستم .
خدانگهدار
مرگ هر شب وقتی تنها میشم حس میکنم پیش منی دوباره گریم میگیره انگار تو آغوش منی روم نمیشه نگات کنم وقتی که اشک تو چشمامه وقتی نیستی پیش من انگار دستات تو دستامه قول بده وقتی تنها میشم بیای کنار من شبهای جمعه که میاد بیای سر مزار من ! دوباره باز یاد تو شد زمزمه نبودنم ببین که عاقبت چی شد قصه با تو بودنم
سلام به ندای عزیزم
خوبی خانمی من
ندا خبری نداری؟
نمیدونی دلم داره میترکه
شب در چشمان من است
به سیاهی چشمهایم نگاه کن
روز در چشمان من است
به سفیدی چشمهایم نگاه کن
شب و روز در چشمان من است
به چشمهای من نگاه کن
چشم اگر فرو بندم
جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت
شرمنده که هر بار میام اینجا جز غم واست چیز دیگه ای ندارم
در پناه خدا شاد باشی عزیزم
می دونم الان درگیر امتحانات هستی برات ارزوی موفقعیت می کنم گلم
یا حق
سلام
در حالی که میخواستیم
جشن یک سالگی وبلاگ درد عشق را بگیریم
نا خواسته درب وبلاگ درد عشق راتخته کردم
امیدوارم هیچ وقت درب دلتان را تخته نکنید
با تشکر از برو بچه هایی که در این
مدت هم کاری کردند
به نوشتهای کم اهمیتم توجه کردند
انتقاد کردند پیشنهاد دادند.
بقول شهریار:
(بودونیا بیر یول کیمدی بیز اخرت مسافری)
این دنیا مثل گذر (راهی)میمونه
و ما مسافران این راهیم.
از این فرصت استفاده میکنم
از همه دوستان گولم
که در این مدت با هم همکاری
و تبادل نظر میکردبم
صمیمانه تشکر و قدردا نی کنم.
موفقیت شما ارزوی قلبیم است
[بوسه][گل]
تنهاست
این سطر ناتمام
از صفحه ای به صفحه ی دیگر
بی تاب می دود
تنهاست
این سطر ناتمام
احساس می کند
اشباع نمی شود
از هیچ
معنایی
با جای خالی یک اسم
سلام...
اپمممممممممممم.
سلام خانوم خاکستریه مگم آخه انم شد رنگ؟//؟؟؟؟؟؟؟؟؟ رنگ فقط زرد چون پاییزو یادم میاره رنگ فقط قرمز چون غروبو یادم میاره رنگ فقط سبز چون بهارو یادم میاره رنگ فقط خاکستری چون تو رو یادم میاره
از برای تو، مفهومی نیست -
نه لحظه ئی:
پروانه ئیست که بال میزند
یا رود خانه ای که در حال گذر است -
هیچ چیز تکرار نمی شود
و عمر به پایان می رسد:
پروانه
بر شکوفه یی نشست
و رود به دریا پیوست
«شاملو»
شاد زی
زیر پلکت سایه بانم میدهی؟ سوختم آیا پناهم میدهی؟ آتشی افتاده برجان و دلم ، قطره آبی بر لبانم میدهی؟ میهمان جان جانان گر شوم، میزبانی را نشانم میدهی؟ تا بیاسایم دمی درپای عشق، زیرچترت سرپناهم میدهی؟ ای جواب پرسش بی پاسخم، عشق را آیا نشانم میدهی؟ رو مگردان نازنین با گوشه چشمت بگو درشرار چهره ات یک بوسه گاهم
ویرانه نه آنست که جمشید بنا کرد ... ویرانه نه آنست که فرهاد فرو ریخت ... ویرانه دل ماست که با هرنگه تو ... صدبار بنا گشت و
دگر بار فرو ریخت
چون دشت ،
آب،
نور
چون عطر پونه بودم
در ژرفای شب .
آمد نسیم و رایحه ام را برد
تا ساحل سپیدهء صبح ستاره سوز
چون راز سر به مهر نهان دارم
وان شوربخش واژه نامت را
من دره عمیق غمم ، در من
پرواز ده طنین کلامت را
من،
پرواز کرده ام.
از بامهای دنیا ،
تا دامهای دنیا.
.................. سعید .
آموخته ام ..... که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد ، همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم .
خیلی از مسلکت خوشم آمد
خوشحالم که شما هم متوجه این سراب هستید و در انتظار باقی.
موفق باشید
سلام خوبی ندا خانوم
میبینم که این روز ها دیر به دیر آپ میکنی. من آپ کردم خوشحال میشم که به من هم سر بزنی.
راستش بازم حال یکمی.................
هر وقت حالم گرفته میشه ....................
بیخیال..............
امید وارم همیشه و در همه مراحل زندگیت موفق و پیروز باشی.
التماس دعا
زندگی یعنی چکیدن
همچو شعی از گرمی عشق
زندگی یعنی لطافت....زندگی
....
آپ کردم بیا.
شرح داغ دل پروانه چــو گفتــم بـــا شمـــع
آتـشی در دلـش افکنــــدم و آبــــش کـــردم
غرق خــون بود و نمی مـرد ز حثــــرت فرهاد
خوانــدم افسانه ی شیرین و به خوابـش کردم
دل که خون آبیـــه ی غم بود و جگر گوشه ی درد
بر ســـر آتش جـــور تــــو کبــابـــش کـــــردم
زندگی کردن مــن پـــــر بود ز عــشق
ولی
آن چــه جان کـرد تنم،. عمـر حسابـش کردم
منتظـرم
[لبخند]
سلام .
بازم مثل همیشه دلنشین گفتی
به من هم سر بزن
تکیه به شونه هام نکن من از تو افتاده ترم ما که به هم نمی رسیم بسه دیگه بزار برم کی گفته بود به جرم عشق یه عمری پرپرت کنم حیف تو نیست کنج قفس چادر غم سرت کنم من نه قلندرشبم نه قهرمان قصه ها نه برده ای حلقه به گوش نه ناجی فرشته ها من عاشقم همین و بس غصه نداره بی کسیم قشنگیه قسمت ما ست که ما به هم نمی رسیم
سلام ندا جون
ببخش که دیر به دیر میام
ولی همیشه میام
تا دوباره ...
سلام دوست من
تولد وبلاگ گروهی دفتر زندگی در بلاگفا رو تبریک میگم . به امید اینکه سرتاسر زندگی همه ایرانیها مملو از تفاهم باشه .
دوستانت هم حتما مثل خودت خوش ذوق و با احساس هستن .
خدانگهدار
قطره دلش دریا میخواست. خیلی وقت بود که به خدا گفته بود.
هر بار خدا میگفت: از قطره تا دریا راهیست طولانی. راهی از رنج و عشق و صبوری. هر قطره را لیاقت دریا نیست.
قطره عبور کرد و گذشت. قطره پشت سر گذاشت.
قطره ایستاد و منجمد شد. قطره روان شد و راه افتاد. قطره از دست داد و به آسمان رفت. و هر بار چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت.
تا روزی که خدا گفت: امروز روز توست. روز دریا شدن. خدا قطره را به دریا رساند. قطره طعم دریا را چشید. طعم دریا شدن را. اما...
روزی قطره به خدا گفت: از دریا بزرگتر، آری از دریا بزرگتر هم هست؟
خدا گفت: هست.
قطره گفت: پس من آن را میخواهم. بزرگترین را. بینهایت را.
خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت: اینجا بینهایت است.
آدم عاشق بود. دنبال کلمهای میگشت تا عشق را توی آن بریزد. اما هیچ کلمهای توان سنگینی عشق را نداشت. آدم همه عشقش را توی یک قطره ریخت. قطره از قلب عاشق عبور کرد. و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید، خدا گفت: حالا تو بینهایتی، چون که عکس من در اشک عاشق است.
سلام
مرگ- موج وقتی است که به ساحلی دست یابد !
و مرگ- ساحل هنگامه ایست که دریایی بخشکد !
راستی ندا !
هر سوخته ای الزامآ دلسوخته نیست .
بدرود
( رهگذر )
شمع می سوزد وپروانه به دورش می چرخد من که می سوزم و پروانه ندارم چه کنم؟
شمع می سوزد وپروانه به دورش می چرخد من که می سوزم و پروانه ندارم چه کنم؟
شمع میسوزد وپروانه به دورش همه شب
من که میسوزم وپروانه ندارم چه کنم؟؟؟
سلام همراه همیشگی من
خوبی خانمی
امدم بگم دوست داشتی یه سر بیا(چشمک)
یک عصر سرد پاییز ، یک نیمکت خالی ، و برگهای زردی که با همان نسیم آرام باد بر زمین میریزند....!
یک بغض غریب در گلویم ، یک احساس بر باد رفته در وجودم ، یک رویای محال در خیالم ، با پاهای خسته و دلی نا امید از این زندگی همچنان قدم میزنم با همان دل شکسته و دلتنگ.....
یا حق
ثانیه شمار
به کمرکش صفحه که میرسد
میگوید:
«چیک،چیک،چیک،ایک،ایک»
سرپنجههای باران
میزند
با صدایی سرد
بر پشت شیشه
از پشت این عینک
چه تیره است دنیا
یاس..........ـا
بهتر شد
...
و من
در بستری از گلهای سرخ
گلهای سرخ سپید
خوابیدم
برای همیشه . . .
شمع می سوزد و پروانه به دورش همه شب
من که می سوزم و پروانه ندارم چه کنم؟؟؟؟
سلام ندا ممنون که بهم سر می زنی دوستار ت پارسا
ابجی وبلاگ قشنگی داری
مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوفــــــــــــــــــــــــــــق
بـــــــــاشــــــــــــــــــی ابـــــــــــــــــــــجـــــــــــی