حکایت های من...

آمدم ...بنویسم ...آنچه خاک می خورد در این بی نهایت فکرم...

حکایت های من...

آمدم ...بنویسم ...آنچه خاک می خورد در این بی نهایت فکرم...

ساز مخالف...

نمیدانم چرا باید چنین ساز مخالف سر کنم یکسر
نمیدانم چرا گردونه را وارونه میبینم
در این بهر خروشان ... دگر راه نجاتی نیست
نمیدانم چرا این چشمه را خشکیده میبینم
همه دنیای من شد شک و تردید و فقط یک چیز...
و آن اینکه دلی را عاشق و شیدای دلداری نمیبینم
چرا باید چنین باشد؟ چرا؟؟؟؟؟؟؟
زمانی بود ؛کاتب مشق عشق میکرد و دیگر هیچ
زمانی بود ؛درویشی و مهر و دوستی  هر جا هویدا بود
چرا باید به جای مهر /کینه را مهمان دلها کرد
چرا باید به جای دوست / دشمن را هم اوا بود
چرا رسم زمان باید چنین گردد
همه دلها شده سنگی / همه  در فکر آزارند
بدا بر حال ما / قربانیاتی بی سر انجامیم
عجب ره توشه ای داریم !!!!
چرا ما بی سرانجامیم؟ چرا تنهای تنهاییم.؟ 

و ختم کلام اینکه....
بی وقفه بر پیکره روزگار می کوبد
پتک عصیانگر گناه
 با ثانیه هایی از جنس خطا
و عمری که به تاراج می رود
پس تمام خواسته هایت را در سینه حبس کن
و هرگز امید زندگی را
به زنگار خاکستری گناه / کینه /نفرت مفروش
خود را به تقدیر بسپار و اگر توانی داشتی  مبارزه کن
تا آبدیده شود دلت برای مرگ آینده
برای مرگ آینده

http://daftarezendegi.blogfa.com/

نظرات 55 + ارسال نظر
TaNzAd دوشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 12:33 ق.ظ http://www.tanzad.com

می توان جلوی خطا را گرفت...
همه چیز که گناه نیست...
نگران نباش...
زندگی کردن آنقدر ها هم سخت نیست...
باور کن عزیز...!
...
آنچه را که هست، ببینید...

آجیل دوشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 07:21 ق.ظ http://aajiil.blogfa.com

عالیه

فرید(گلهای کاغذی) دوشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 09:52 ق.ظ

باز کن پنجرهها را که نسیم
روز میلاد اقاقی ها را
جشن میگیرد
و بهار
روی هر شاخه کنار هر برگ
شمع روشن کرده است
همه چلچله ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه جشن اقاقی ها را
گل به دامن کرده ست
باز کن پنجره ها را ای دوست
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت
برگ ها پژمردند
تشنگی با جگر خک چه کرد
هیچ یادت هست
توی تاریکی شب های بلند
سیلی سرما با تک چه کرد
با سرو سینه گلهای سپید
نیمه شب باد غضبنک چهکرد
هیچ یادت هست
حالیا معجزه باران را باور کن

علی(عشق زیبا) چهارشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 07:29 ق.ظ http://www.eshghe-ziba.persianblog.com

سلام ندای عزیز حالت چطوره خوبی باز هم مثل همیشه تو خیلی خوب مرتب می کنی افرین به سلیقه هات موفق باشی عزیز منم آپ کردمتونستی یه سر بیا پیشم دوستدارت علی

علی(عشق زیبا) چهارشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:18 ب.ظ http://www.eshghe-ziba.persianblog.com

سلام ندا جون خوبی مرسی که اومدی پیشم منم اومدم خیلی قشنگه موفق باشی عزیز مواظب خودت باش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد