حکایت های من...

آمدم ...بنویسم ...آنچه خاک می خورد در این بی نهایت فکرم...

حکایت های من...

آمدم ...بنویسم ...آنچه خاک می خورد در این بی نهایت فکرم...

کوتاه ولی....


  

به قولی ... 

  زمانی که وفا قصه برف به تبستان است،
وصداقت نیز گلی نایاب ،
در آیینه چشمان شقایق نیز ابر ظالم و بی عاطفه غم جاریست،
به چه کس باید گفت: با تو خوشبخت ترین انسانم
 .قبول دارین ؟؟؟

 

 

به دریا که می اندیشم...
بهانه ای برای جاری شدن پیدا می کنم
باید بروم
تا دریا راهی نیست  اما...
تا دریایی شدن راه بسیار است.
باید رفت

 

 

 

نظرات 74 + ارسال نظر
تیم نقد و بررسی وبلاگها چهارشنبه 25 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 03:27 ب.ظ http://naghdeweblog.blogsky.com/

اگر مایلید وبلاگ شما مورد بررسی قرار گیرد
یا علاقمندید تا در بحث های ما شرکت کنید:

http://naghdeweblog.blogsky.com/

منتظر شما هستیم.

حسین چهارشنبه 25 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 04:51 ب.ظ http://www.loveyou118.blogfa.com

سلام
جهنم سرگردان

شب را نوشیده‌ام .
وبر این شاخه‌های شکسته می‌گریم.
مرا تنها گذار
ای چشم تبدار سرگردان!
مرا با رنج بودن تنها گذار.
مگذار خواب وجودم را پرپر کنم.






دشت خواب با کوه های
آبی ، نه شعری نه
میلادی
طلوعی بود که مغربش
گریه میکرد
ستاره ها دل نداشتند که
بخوابند
سوخته حتی خاکستر دشت
ستون ستون، حرمت ِ
احساس بی ریشه گی
قدم قدم، درد ِ بی
همخونان
بغض بغض زجر ِ من بودن

گل یخ چهارشنبه 25 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 07:02 ب.ظ

"تامشب
ببین بی تو به "دل" غم دارم امشب
بیا دستان سردم پر ز درد است
و چشمان ِ پر از نم دارم امشب
ببخشا التماس ِ چشمهایم
در آنها اشکها هم دارم امشب
ببین این حلقه "عشق" است در چشم
همان "عشقی" که من کم دارم امشب!
به جز آن اشکهای خیس ِ تبدار
"خدا"یی خوب مرهم دارم و" را ای "عشق" من کم دارم ...
در امتداد غروب چشمهایم
طلوعی دوباره باش
در بستر شکسته ی بازوانم پروازی باش
بر اصوات مرده ی لبانم قناری ها و جیرجیرک ها را و سهره ها را رها کن
با گامهایت بر
سنگفرش سینه ام رقصی پر شکوه را آغاز کن
و مرداب دلتنگی ام را پر کن از شکوفه ها یی که میوه خواهند داد

گل یخ چهارشنبه 25 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 07:04 ب.ظ

نه فریادی نه نغمه ای نه سرودی
فقط سکوت میکنم و می دانم که حرفهایم را از چشمهایم می خوانی
نه دفتری نه قلمی نه کلمه ای
فقط دستهای تهی ام را پیش رویت می گیرم و می دانم کتابهای نانوشته ام را از سطرهای سپید دستهایم می خوانی
همه حرفها شعرها و نثرهایم برای آنهایی که هیچگاه به درون کلمات سفر نکردند دلتنگی یک ابر پاره پاره را ندیدند و حسرت سیبهای سرخ را در هنگام فروافتادن از شاخه نشنیدند و لحظه لحظه سکوتم و نثرهایی که هرگز نخواهم نوشت و تصویرهایی که تا ابد نخواهم آفرید باز و بسته شدن پلکهایم فرو رفتن و برآمدن نفسهایم رفت و آمد این جسم خاکی ام برای آنها که جز خیابانها و پیاده روها گذرگاهی نمی شناسند و شکفتن روحم در باران زبانه کشیدن اتشکده احساسم در شبهای تنهایی و کبوتران مهربانی که در آسمان قلبم پرواز می کنند
من در بال گنجشک ها خطوط ساده برگها تپش موجها و سرکشی شعله ها تو را حس می کنم ..من از لحظه ای که چشم به دنیا گشوده ام دنبال خودم می گردم . دنبال فرشته ها و ارواح زلالی که در ازل می شناختم و ملکوت پرابهتی که زیرپایم جریان داشت
همه شادیهای کودکانه و زمینی و خنده های ترد و روشنم برای آنهایی که آسمان گرفته و ابری را دوست ندارند و همه اشکهایم که به اندازه بزرگترین اقیانوسهاست و اندوههای بلورینم که بوی غربت پیامبران را می دهند از آن تو
دریایی باش

محمد امین پنج‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:46 ق.ظ http://www.mahammadamin.blogfa.com

سلام
وبلاگ محمد امین(مذهبی)با عنوان نزدیکترین نقطه به خدا به روز شده"با اومدنتون شادم میکنید"
راستی اگر تشریف گتیرسز یاخچی اولار

اوای عشق پنج‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:18 ق.ظ http://emperator-s.blogfa.com

سلام:
ویرانه نه آنست که جمشید بناکرد
ویرانه آنست که فرهاد فروریخت
ویرانه دل ماست که با هر نگه تو
صدبار بناگشت ودگر بار فروریخت
امیدوارم حال شما خوب باشه من با پست میمرم بی تو آپ شدم خوشحال میشم نظر تون رو بدونم .
اگه یه سر بزنید وقدم بر قدمگاه ما بگذارید منت بر ما نهادید

سامی پنج‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:31 ق.ظ http://martek.blogfa.com

سلام خانمی

چی شده دیگه نمیایی اونورا

دوپست عقبی

منتظرما

...

درموردمطلبت هم

کاملاموافقم

تادریایی شدن خیلی راهه

یاحق

سیگما پنج‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:37 ق.ظ http://wheremybest.blogfa.com

ای دوست دلت همیشه زندان من است
آتشکده عشق تو از آن من است
آن روز که لحظه وداع من و توست
آن شوم ترین لحظه پایان من است
تا بعد

قاتل دل خسته پنج‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:40 ق.ظ http://www.jazireyeashk.blogfa.com

دو چیز انتها ندارد :حماقت انسانها و پهنای کهکشانها که البته

در مورد انسانها مطمئن نیستم....

(البرت انیشتین)

در مورد دریا شدن نباید با اطمینان پیش رفت چون با حماقتی که انسان دارد نمی توان اطمینان کرد که به همونی که باید ،می رسد ....دریا شدن دلی می خواهد که جز خود دریا هیچ "دریا"ئی نمی تواند آن را داشته باشد....

اصلا بی خیال نمی دونم چی دارم می گم....(خودت می دونی که حال درست و حسابی ای ندارم)

یک آرش پنج‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:48 ب.ظ http://blog.iarash.com/

خیلی ها همین جملات را گفتن...
دقیقا همین رو...
مو به مو...
اما...
حالا کجای راه هستن، معلوم نیست...!

ساغر پنج‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 03:18 ب.ظ http://www.saghar60.blogfa.com

سلامممممممممم ندا جان
با عرض پوزش من ساغر نیستم ساقی دختر عمه ساغرم
کمی حالش خوب نیست برا همین من بجاش نظر میدام.
زیباااااااااااا بودددددددددد.

پاییز، مزرعه

زردی گندمزار

مترسک میدانست تا او باشد

کلاغ ها از گرسنگی می میرند

فردایش مترسک خود را کشته بود

او تازه کلاغ ها را فهمیده بود

روزبه پنج‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 05:03 ب.ظ http://hazrat-eshgh.blogsky.com

یه خورده قبولش دارم ام عکس رو بیشتر قبول دارم !
خودمم نمی دونم که چرا!!!!
دیوونه شدم نه؟
......
فردا شاید....٪
:(

علیرضا پنج‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 06:41 ب.ظ http://www.taropud.blogfa.com

جای آن دارد که چندی هم ره صحرا بگیرم

سنـــــــگ خارا را گواه این دل شیدا بگیرم


منتظرم

فرزاد پنج‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 11:34 ب.ظ http://petti.blogsky.com

اگه میشد مث دریا بود خوب میشد...
اگه وسعتمون بی حرکت میموند خوب می شد...
اگر پیوستن رودها رو حس نمی کردیم خوب می شد...
خوب می شد اگه دریا بودیم.

مریم جمعه 27 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:41 ب.ظ

روشنائی سرخ رنگ فانوسهای دریایی آنچنان خیال انگیز و دلفریب بود که وجود جهانی را انشب فراموش کردم انعکاس نور قرمز چنان ارتباط مستقیمی با دلم برقرار کرد که بی اختیار سخت دلم لرزید آیا این ترس و وحشت نشانه دوری ابدی من از تو بود؟؟؟؟؟؟؟؟
برای چه قایق رانان آنشب پر از رویای شیرین زندگی در میان امواج لغزنده وارام دریا با چنان صدای سوزناک و دل ازار آهنگ جدایی میخواندند؟
غم روی جوانی کرده پیرم......که نزدیک است از شوقش بمیرم
خردمندان همه دیوانه گردند........اگر بینند یار بی نظیرم
دل وجان من از شادی هدف بود..چوچشم مست او میزد به تیرم
مرا بی دوست خوابی نیست هرچند.. کنی بستر زخارا یا حریرم
زبندهر که گوئی می گریزم.... ولی از دام زلفت ناگزیرم
صدای قایقرانان با ان سوز و گداز در میان امواج دریای بی پایان محو می شد ولی ان صدا هنوز هم در دل تاریک و غم زده من شنیده می شود.....
زبند هر که گوئی می گریزم. ولی از دام......
زلف زیبای او هرگز گریزی برایم میسر نیست!!!!!!!!!

مرجان جمعه 27 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 04:54 ب.ظ http://myn.blogsky.com

دل ما دریاییه چشمه زندونمونه
چکه چکه های آب مرثیه خونمونه

سلام ندایم
این دل دریاییه ما نمیذاره آروم داشته باشیم .. باید بریم همیشه بریم

قربونت برم
بوس بوس

علیرضا جمعه 27 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 06:26 ب.ظ http://www.taropud.blogfa.com

بگزارید و بگزرید

ببینید و دل مبندید

چشم بیندازید و دل مبازید

که دیر یا زود باید گزاشت و گزشت

بچه جمعه 27 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 07:15 ب.ظ http://donbaleyevagera.blogfa.com

سلام عزیز دل

خوبی ؟؟؟؟؟

تا دریا راهی نیست ؟؟؟؟؟

راه دور و فاصله ی زیاد ما تا دریاست که باعث میشه هوس دریایی شدن به کلمون نزنه .......

روزی دریا را دیدم و خواستم با آن یکی باشم
روزی فراموش کردم آن حس زیبای یکی شدن را ...

آ پ م

فعلااااااااااا


.
..

محمد جمعه 27 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 08:00 ب.ظ http://www.arezoobarani.mihanblog.com

سلام ابجی جونم...
خوبی عزیز
سایتون سنگین شده
خبر نمی کنین
اپت زیبا بود
باز هم ارزو بارانی ...
من غریبه دیروز..آشنای امروز و فراموش شده فردایم
پس در آشنایی امروز مینویسم تا در فردای تلخ جدایی بیاد آوری مرا
چون روزی بوده ام !!!! خاطرم را به خاطر بسپار با مهر عشق
شاید فردا نباشم.
ولی امروز هستم اپ کردم و نشسته ام به انتظار. همراهیم میکنی
منتظرتم
(اپ کردی خبرم کن)

پوریا جمعه 27 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 11:39 ب.ظ http://http:/khamoshi.blogfa.com

سلام حاج خانوم
من بد قولی کردم گلایه هاتم بدل میخرم ولی از این به بعد متناوب میام از این که نتونستم شرمنده ام آخه نمیتونستم عیب یابی کنم
نظراتمو میزارم واسه بعد مواظب خودت باش و فعلا
به تعبیرو تفسیر این زندگی
بیایید با هم همه شک کنیم
خطا بوده شاید تعابیر ما
نگاهی به تعبیر جلبک کنیم

جعفر واعظی شنبه 28 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:48 ق.ظ

سلام ندا جان !
خوبی عزیز ؟
آفرین ندای خوب !
شعر خوب و زیبایی هست .
قدرت و زبان شعری رو توی این شعر خیلی خوب اومدی .
با کمترین کلمات خیلی از حرفا رو گفتی .
همیشه خوب بودی و خوب بمون مهربون .
دوستت دارم
یا علی

بِکار سینه نیستانِ این فراق ، فراق

دمان که خوشتر ازین ناله نی شنیدنی نیست

چه ریختی گِل تنهایی از کدام آتش

که می دَود به رگم هیچ آرمیدنی نیست

ملال خاطره ی از چه باز تازه شود

به اوج خلوت ِ شاد ، اندُه ِ رسیدنی نیست

میثم شنبه 28 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:59 ب.ظ http://loveandcarestory.blogfa.com

سلام ندا جان
راه خیلی سختی رو در پیش گرفتی
خیلی راهت سخته
امیدوارم موفق باشی
خداحافظ

مرموز شنبه 28 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 03:04 ب.ظ http://360.yahoo.com/pooya.marmooz

سلام رفیق قدیمی ندا
خوبی
من کوچیکتر از اونیم که نظر بدم اما دریا خیلی ها ازش برای خودشون استفاده میکنند مواظب باش وقتی به مقصد رسیدی کسی ازت سو استفاده نکنه
اما آدمی بدون مقصد هست و تا بینهایت میخواهد برود
قربونت هنوز همون مطالب رو دارم و آپ نکردم و دارم میریزم تو ۳۶۰ ام اما کم کم به روز میشه امان از کنکور که امسال گرفتارشم :دی

رضا مشتاق یکشنبه 29 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:19 ق.ظ

هم اینو خوندم و هم پست قبلی
خوب مینوشتی ...
حالا بهتر مینویسی

خیلی بیشتر از اونی که فکر کنی با دوتا نوشته کیف کردم

خاکی باشیم عشقی
علی ... علی

ساغر یکشنبه 29 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 11:09 ق.ظ http://www.saghar60.blogfa.com

نوشته بودی این روزها یک چیزیم هست که نمی دانم چیست اما دلم می خواهد چیزهایی درباره آن چیز برایت بنویسم اما چیزی به خاطرم نمی رسد. حالا که چیزی به خاطرم نمی رسد که درباره آن چیزی بنویسم لطفا توچیزی برایم بنویس. چیزی نانوشته شبیه شعر یا شعری ناسروده شبیه چیز. وقتی تو چیزی می نویسی انگار من چیزی نوشته ام.
سلام ندای عزیزم خوبی انگار خدا خیلی دوست داره بیشتر تو این دنیاش زجر بکشم.دوباره برم گردوندن.به روزم منتظرتم.
دووووستت دارم

حسین یکشنبه 29 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 11:33 ق.ظ http://www.loveyou118.blogfa.com

سلام ندا جون ای سر چشمه ی محبت
ای عشق واقعی
چگونه ستایشت کنم در حالی که قلبت از محبت بی نیاز است
چگونه ببوسمت وقتی که عشقت در وجودم جاری میشود
بگزار نامت را تکرار کنم نامت زیباست دلنشین است
چه داشته ای که اینگونه مرا تلسم کرده ای
من اینگونه نبودم تو عشق را با من آشنا کردی
تو هوای دلم را با طراوت کردی
زمانی که با تو هستم به آسمان به بیکران برواز میکنم
پس بدان دوستت دارم گرچه پایان راه را نمیدانم

سیگما یکشنبه 29 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 02:01 ب.ظ http://www.wheremybest.blogfa.com/

ایزد دلکی مهر فضایت بدها
زین به نظری به هر گدایت بدها
خوبی و خوشی و دل فریبی و وفا
خواهی همه را به جز وفایت بدها
وقت بخیر احتمالا شنیدینش اما نه از زبون من! [گل]

ساغر یکشنبه 29 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 03:55 ب.ظ http://www.saghar60.blogfa.com

سلام ندای عزیزو دوست و خواهر مهربانم
راستشو بخوای اون بم لطف دارن چطور که شما بهم لطف دارین
وقتی نظرتونو دیدم کلی خندیدم.دستت درد نکنه خیلی دوست داشتم ازنزدیک ببینمت.باورت میشه ندیده دوستت دارم.
مهربانا باز هم از بابت لطفی که بهم داری ممنون
در پناه حق
دوستتت دارم.از ته قلبم

ساغر یکشنبه 29 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 03:56 ب.ظ http://www.saghar60.blogfa.com

ایوای هل شدم شرمنده اشتباه تایپی بود
اونا بهم لطف دارن.همشون برام مثل یه برادرن.همین

حسین یکشنبه 29 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 04:57 ب.ظ http://www.hoseinsia.blogfa.com


سلام . سلامی به گرمی افتاب به ندا خانم گل .

وب خیلی جالبی دارین .

خوشحال میشم خاطرات منو بخونی .

دوستار شما حسین از کرمانشاه .

تلخ وش دوشنبه 30 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 08:48 ق.ظ http://talkh-vash.persianblog.ir/

سلام

این را از تو می پذیرم !

تو باید بروی

نه در دریایی بل در برکه ای

ابتدا فرا بگیری که چون قویی باشی و سپس هدهد شوی

اشکال تو این است که هنوز رابطه خود با جهانت را نیافته ای

دمدمی مزاجی

یک روز بانویی می شوی

یک روز دخترکی نشسته در کنار عروسک ها

یک روز کمر عرفان سفت می کنی و قصد معراج در سر می پرورانی

و یک روز بر سکوی دیسکویی خلسه را طلب می کنی

نه دوست من

تو دیگر آن ندا نیستی

این چشمانی که من می بینم . چشمان آن دوست نیست

می دانی ندا

گوشدارهایت آنقدر بزگ شده است که دیگر نمی توان گوشت را کشید .

شاید هم زمانه دست ما را کوتاه کرده از نهیب ها

یک روز می آیی . روزی که از طلوعی بی غروب خاسته ای


بدرود

تلخ وش دوشنبه 30 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 08:49 ق.ظ

گوشواره هایت

بزرگ

و سایر غلط های دیگر

............

لیدی ـ صبا دوشنبه 30 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:29 ب.ظ http://www.sabaweb84.blogfa.com

سلام ،

تو راهبر این راهی ،

چه بر زمین خاکی ، شنها را بر باد دهی ...

چه بر اوج افلاک بال گشایی ...

چه بر نگاه افق ، رنگ شفق ریزی ...

چه بر ره معراج ، بار سفر بندی ...

چه ...

پس دانه ها را برگیر ، از همسفرانت ... از گذرها

می شود در میان این گذرها ، گوهرهایی یافت ، پس گوش بسپار بر نهیبشان ...

دلت همیشه دریائی و نگاهت بر افق همیشه سبز

تا درودی ، بدرود

سیگما دوشنبه 30 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 03:14 ب.ظ http://wheremybest.blogfa.com/

نگار من عمریست همه جا به دنبال تو می گردم ،

در زندان تنهای ام به تو می اندیشم و در انبوه واژه ها

فقط نام تو را می جویم . اکنون که بی حضور تو در

ساحل دریا نامت را بر موجی می نویسم ، موج پیش

می آید و مرا چون ذره ای در بر می گیرد و عاقبت من در نام تو غرق می شوم .

سیگما دوشنبه 30 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 03:15 ب.ظ http://www.wheremybest.blogfa.com

سلام می بخشی اگه اجازه بدی می خواستم یه لینک به وبتون بدم ... تا بعد

وفا دوشنبه 30 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 04:38 ب.ظ http://vafazendegi5886.blogfa.com

سلام
خوبید ممنونم که با مطالب زیبا و خوبتون دفتر خاطرات نظراتم را رنگین کردید
خوشحال میشم بازم به من سر بزنین

عباس دوشنبه 30 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 11:50 ب.ظ http://www.topolii.blogfa.com

سلام ندا خانوم خوبی خانومی
خیلی زیبا بود ......................................
من باز هم برگشتم فقط برای زیارت دوستان و...........
فکر نکنم که دیگه وبلاگم رو آپ کنم. فقط اومدم حال شما رو بپرسم. خیلی اتفاق ها برم افتاده که دیگه شاید برای همیشه وبلاگم رو ببندم یا شاید هم برای همیشه این پست خدا حافظیم باقی بمونه.
هرگز دوستهایی مثل شمارو هرگز فراموش نمیکنم.
امیدوارم موفق و پیروز باشید.
خوشبخت باشی.
التماس دعا

پارسا سه‌شنبه 1 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:45 ق.ظ http://parsa-divoone.blogfa.com

سلام ندا جون.
کمکم کن. یه سر بزن میفهمی.

اوای عشق سه‌شنبه 1 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 01:56 ب.ظ http://emperator-s.blogfa.com

در دهستان اصالت های عشق،
می توان شبنم فروش ساده بود.
می توان روی اجاق عاطفه
چای خوش طعم وفا را دم نمود.
سلام:
به گرمی یک محبت روزسرد پاییزی .
امیدوارم حال شما خوب باشه .من با پست((منو ببخش))آپ شدم.
خوشحال میشوم مثل قبلا منو قابل بدونید یه سری بزنید.

یه رهگذر سه‌شنبه 1 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 02:11 ب.ظ

اگر ماه بودم ، به هرجا که بودم ،
سراغ تو را از خدا میگرفتم .
وگر سنگ بودم ، به هرجا که بودی،
سر رهگذار تو جا میگرفتم .


اگر ماه بودی – به صد ناز – شاید
شبی بر لب بام من مینشستی
وگر سنگ بودی ، به هرجا که بودم
مرا میشکستی ، مرا میشکستی

فرید سه‌شنبه 1 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 04:00 ب.ظ http://www.golhayekaghazi.blogfa.com

وقتی که باد
از دور سوی مشرق دیدار می دمید
من بادبان دست بزرگم را
سوی مدار قلب تو افراشتم بلند
و ماه
در مد شامگاهی خود ، سبز می وزید.

رضا افشاری سه‌شنبه 1 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:13 ب.ظ http://www.kolivar.blogfa.ir/

دریا راهی نیست اما...
تا دریایی شدن راه بسیار است.
باید رفت



زیبا بود
موید باشید

قاتل دل خسته چهارشنبه 2 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:31 ب.ظ http://www.jazireyeashk.blogfa.com

سلام نامرد ....

من دیگه باهات قهرم آخه من چقد باید منتظر تو بمونم خانومی؟؟؟؟
:(

رضا افشاری چهارشنبه 2 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 06:13 ب.ظ

سرت را زیر آب میکنند تا ژری دریایی نشانت دهند !
...
دروغ نیستی چگونه باورت کنم ندا خانم
...
موید باشی و کماکان شاعر و احیانا دوست

رضا چهارشنبه 2 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 06:14 ب.ظ

تصحیح میکنم : تا پری دریایی نشانت دهند

رضا افشاری چهارشنبه 2 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 08:39 ب.ظ

اون حرفاها با تو بود به تو نبود به تعبیری دیگه حرف دلی با اهل دلی .
ممنون از همدلی تو .
....

مرا با قلمویی بی رنگ هم می توانی بکشی

برای کشیدن هیچ از کجا باید شروع کرد ؟

از شکستن تابلو چطور است

ساغر پنج‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 08:23 ق.ظ http://www.saghar60.blogfa.com

دلم می گیرد

دلم از افقی که دریا را نمی کشد

می گیرد

دلم از متنی که در زبان حاشیه نشت می کند

می گیرد

دلم از روح کویری بستر آب های بی مروارید

می گیرد

دلم از مرواریدهای بی رشته و رشته های

ناسرشته می گیرد

دلم می گیرد

دلم می گیرد

دلم می گیرد

ساغر پنج‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 08:24 ق.ظ http://www.saghar60.blogfa.com

واژه هایی واژگونه

حرف هایی تلنبار

تراوش خط

در قامت نیمه کاره ی جمله هایی گُنگ



مثل شتاب این متن

که به سرشت خود تبدیل شده است



حالا کمی ابر شده ای

همسوی وسوسه هات

در گمشدگی هات

ببار!



ساغر پنج‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 08:24 ق.ظ http://www.saghar60.blogfa.com

می پرسی: اهل کجایم؟

آن ناکجا که هیچ جایم نبود.

هنگامه ای بود

گلی که حدیث گشایش می دانست

کلید رهایی اش گم شد

خاری که بر پا می نشست

شالوده ی جهان گشت.



ساغر پنج‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 08:33 ق.ظ http://www.saghar60.blogfa.com

سلام خانومی خوبی
ندا بد جوری دپرس شدم نمیدونم چه مرگمه.میدونم ناامیدی بزرگترین گناه .ولی چیکار کنم.نمیدونم سر درگمم.توی یه دنیا تاریکی تک و تنها گیر کردم.میدونی ندا جان چیه؟فکر کن تو یه دنیا تاریکی باشی بعد یهویی به روزنه کوچیک از نور تو اون تاریکی پیدا بشه.به امید همون نور زندگی کنی تو اون تاریکی
بعد یهویی بلند بشی ببینی از نور خبری نیست.ببین دیگه چی میشه.خل شدم نه؟حرفهامو جدی نگیر.دیشب حتی یک لحظه هم چشم رو هم نذاشتم.
در پناه حق
دوستدارت ساغر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد