حکایت های من...

آمدم ...بنویسم ...آنچه خاک می خورد در این بی نهایت فکرم...

حکایت های من...

آمدم ...بنویسم ...آنچه خاک می خورد در این بی نهایت فکرم...

انتظار...


امشب  باز بی قرارم؛بیقرار تر از همیشه 
چشمانم  می سوزد ، گلویم  خشک شده؛ انگار تشنه ترینم به دنیا.
و وای ، وای از این حس غریبه دیر آشنا 
انگار قرار است اتفاقی بیفتد. انگار اتفاقی افتاده است
 


نمی دانم چه بگویم ؛ فکر میکردم نباید زیاد سخت باشد ، شاید هم حالا اینقدر سخت شده
دلم آشوب است ؛این حس لعنتی ؛ نه چرا لعنتی ؛ شیرین ترین است یه کامم 
انگار می جوشد و می نوشد ، می گدازد و می گریزد
انگار جانم را به کف گرفته و می کشد. 
خودم حس می کنم تمام وجودم فرسوده  شده؛  وای چقدر سخت است نوشتن
جلوی چشمانم پرده ی خون نمی گذارد ببینم؛ سرخ نیست شرابی کم رنگ شاید
و این سوزش وحشی ،آخ؛ بی انصاف مهلت بده؛ میخواهم با تمام وجود حست کنم .
 


امشب براستی خون میبارم
خدای من لبهایم می لرزد؛توانی برای نوشتن هم ندارم
قلبم آنقدر تند میرند که تمام اندامم را به لرزه انداخته؛
وای از این تاریکی ؛داد از این همه انتظار 
هوا آنقدر سنگین شده که بر تمام تنم فشار می آورد ، نفس ، نفس ، نفس
نه! نفس نمیکشم . نمیخواهم که دم بر آورم ؛حسش نمیکنم ؛
چقدر سخت ریه هایم به هوا می رسد انگار می سوزم
 


ای خداااااااا
هنوز هم منتظرم!
از گریه های مکررم خجالت نمی کشم
من خواب نمی بینم. نه بیدار بیدارم؛ من سرا پا عشقم
بیقراریم را ؛تنگ تر در آغوش میکشم و مینشینم باز هم به انتظار
شاید  برای همیشه ؛ ولی من منتظرمی مانم . همین

 

نظرات 35 + ارسال نظر
پوریا دوشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:45 ب.ظ http://khamoshi.blogfa.com

آدمـک آخــرِ دنیــاست، بخند

آدمـک مـرگ هـمین جاست، بخند

آن خـدایی که بـزرگش خوانـدی به خـدامثـل تـو تنهـاست،بخند

دستخطی کـه تـو را عاشـق کرد شوخـیِ کاغــذی ماسـت، بخند

فکر کن دردِ تـو ارزشـمند است فکر کن گریـه چـه زیباست، بخند

صبحِ فردا به شبت نیست که نیست تـازه انگار کـه فـرداسـت، بخند

راستـی آنچـه بـه یــادت دادیم پَر زدن نیست کـه درجاسـت، بخند

آدمــک نغمــهء آغــاز نخوان به خــدا آخــر دنیـاست، بخند


سلام خوبین
میدونم خیلی وقته تو هیچ وبلاگی نظر ندادم نظر دادن هم یادم رفته اصلا خودم خودمو یادم رفته نمیدونم چی شده ولی همون پوریای قبلی نیستم دلم نمیخواد چیزی بنویسم شاید باورت نشه من دیگه من نیستم
راستی میبینم که طرفدار .و عاشق ژیدا کردی کسی هم ژیدا شده که تو رو دوست داشته باشه ای ول داریپیشرفت میکنی
به بچه ها نگاه کن

وقتی می خورن زمین

یه کم گریه می کنن

اما بعدش دستشون رو میذارن رو زانوشون و بلند می شن

یالا پاشو خانوم کوچولو

خیلی وقته داری گریه می کنی!!

تو هم موقعش شده که به این دنیا یه جور دیگه نیگاه کنی ببین حسین آقا ندیده عاشقت شده پس چشمها را باید شست جور دیگر باید دید
و اما اتفاق شیرینی که قرار بود بیفته این بود که تو عاشق پیدا میکنی و انتظار به پایان نزدیک است

گل یخ دوشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:04 ب.ظ


می خواهم برایت بهترین دوستی باشم که تاکنون داشته ای
می خواهم که گوش جان به سخنانت سپارم
حتی اگر درمشکلات خود غرق شده باشم
آن گونه که هیچ کس تاکنون چنین نکرده
می خواهم تاهرزمان که مرا طلبیدی درکنارت باشم
نه اکنون ، بلکه هرزمان که خودت می خواهی
می خواهم رفیق شفیقت باشم ، می خواهم تورا به اوج برسانم
خواه توانش را داشته باشم ، خواه از انجام آن ناتوان باشم
می خواهم به گونه ای باتورفتار کنم که گویی اولین روز میلاد توست
نه آن روز خاص ، که تمام روزهای سال
به حرف هایت گوش خواهم داد
نصیحت می کنم
هم بازی ات می شوم
گاهی اوقات می گذارم که برنده شوی
درکنارت می مانم
درآن زمان که آهنگ نبرد کنی
و درکشاکش مبارزه با زندگی برایت دعا می کنم
می خواهم برایت بهترین دوستی باشم که تاکنون داشته ای
امروز ، فردا و فرداهای دیگر
تا آخرین لحطه حیاتم
می پرسی چرا؟
زیرا تو نیز برایم بهترین دوستی هستی که تاکنون داشته ام

سعید از غریبانهای مهربان دوشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:15 ب.ظ http://baroon77.blogfa.com

من و بارون
تو خیابون
واسه هم
از تو می خونیم
............... سعید .

گل یخ دوشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:44 ب.ظ

بیا و با چشمان سیاه و اشوبگرت نگاهم کن تا غمهای دنیا را فراموش کنم
و در آینه ی جمال زیبایت روزگار و زندگی را دوست داشتنی تر ببینم.
بیا تو هم مرا دوست بدار و نهال این دوستی را با اشکهایت آبیاری کن .دوستم بدار همانطور که تو میتوانی دوستی مرا نپذیری.
میتوانی مرا از خود برانی.میتوانی رو از من برگردانی و مرا برای همیشه از دیدار خودت محروم سازی.
من هم میتوانم تو را نبینم .میتوانم چشمانم را از سر راهت بر گردانم و به سوی تو خیره نشوم.میتوانم زبانم را وادارم که نام تو را بر زبان جاری نسازد.
میتوانم گوشم را از شنیدن آهنگ صدایت بی نصیب کنم
اما قلبم....او دیگر در اختیار من نیست
او به خواسته ی خود خو گرفته
.او تا زنده هست به یادت خواهد تپید...باور کن...
من دوستت دارم.
هیچ نیرویی قادر نخواهد شد عشق تورا از من بگیرد

میثم دوشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:46 ب.ظ http://eshghemansaghar.blogfa.com/

سلام ندا جون. خیلی قشنگه.ای شلو. تو منو به شادی دعوت میکنی بعد خودت از ...که دوست ندارم اسمشو ببرم مینویسی؟
باشه. دارم واست.خیلی قشنگه(چخ قشحده) خدا حافظ

علیرضا دوشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:48 ب.ظ http://www.taropud.blogfa.com

سلام

بر یاد دارم روزهایی را که آرام نداشتم

بر یاد دارم دلی را که خیلی دلداری می کرد

بر یاد دارم شبی را که سرما برایم معنایی نداشت

بر یاد دارم بالای کوهی را که شب هم نمی توانستم از ان دل بکنم

بر یاد دارم گزشته هایم را

بر یاد دارم دورانی را که تاریکی اتاق و سجاده سیاهم بود و
اشک چشمانم

بر یاد دارم شبی را که ابولفظل را با گریه فریاد میزدم

و بر یاد دارم ...

(((بخشی از سرگزشت آدمی به نام علیرضا)))

علیرضا دوشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:51 ب.ظ http://www.taropud.blogfa.com

و چقدر شیرین است

دیداری بعد از مدتها تحمل

بعد از مدتها تنهایی

و بعد از مدتها رسیدن به دیار شکیبایی

مهدیس دوشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:02 ب.ظ http://amshf.blogfa.com

سلام دوست گلم
وب زیبایی داری
خیلی قشنگه
دوست داشتی به وب ما هم سر بزن
منتظر حضور گرمت هستم

علیرضا دوشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:03 ب.ظ http://www.daftarezendegi.blogfa.com

دل چرا اینجور شده ؟

منتظرم

[لبخند]

جعفر واعظی « آزاد» دوشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:34 ب.ظ http://sayeh7.blogfa.com/

سلام ندای عزیز
عزیز خواندم و خواندم و خواندمت ، تا خودم را میان شب دردهایت گم یافتم .
عزیز زیبا نوشتی ، زیبا مثل چشمهایت .
باز هم خواهم آمد و دوباره می خوانمت .
برایت آرامشی سپید مثل صبحی بهاری آرزومندم .

امیر سه‌شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:52 ق.ظ http://www.loloknat.blogfa.com

این روزها خودمو که گم می کنم ٬ دلم که برای احساسم تنگ می شه ٬ وقتی که حوصله ایینه رو هم ندارم ... یهو خودمو مقابل نوشته هات پیدا می کنم
بیشتر از هر وقتی نوشته هات رو می خونم و آروم میشم و میرم .
خیلی وقتا فقط خوندن می تونه آرامش بخش باشه ... گاهی هم انتظار ... یک وقتایی تنهایی ... بعضی اوقاتم یاد دوستایی که الان نداری .
ندا جون اینکه من تنهام درسته ولی دلیل تنهاییم هم اونقدر محکمه که نمی تونم کسی رو وارد زندگیم کنم .
بگذریم
از آرزوی قشنگتم ممنونم . و همیشه منتظر نوشته های قشنگت هستم .
همیشه سعی کن شاد باشی چون در اینصورت موفقی

تا دوباره ...

ساغر سه‌شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:15 ق.ظ http://www.saghar60.blogfa.com

می تر سیدم بنویسم می ترسیدم که نوشته هایم باز بوی دل مردگی را پژواک کند .

اما می نویسم که بگویم ای دوست ای نازنین کثیف شدن مانیتورت هم ارزش می شود در جملگی دوستی و دوست داشتن .

من که هستم ؟

من همان بنده ای هستم که تنها پناهش خدا

تنها سرمایه اش امید

تنها سلاحش اشک

و شاید تنها نیازش دعا باشد

من همانم که گاهی سیاه می نویسم اما تقصیر من نیست دیر زمانی است که مداد های رنگیم را به باد سپرده ام تا رنگ و رویی تازه به زندگیم بخشد غافل از این که سهم نوشته هایم تنها مداد سیاه شده است .

من همانم که گاهی بد می نویسم و مگر جز این است که بدی ها بهانه ای هستند برای به رخ کشیدن خوبی ها ..........



من همانم که هرچه نقابم سفت تر و سخت تر می شود نوشته هایم عیان تر می شوند برای لو دادنم .

من همانم که در نوشته هایم می بینی

و چه خوب این نوشته ها نام و نشان و نشانی ام می شوند

و چه خوب ترسیم می کنی صورتم را .......حرف زدنم را .........هق هق هایم را ........تنها از روی نوشته های خط خورده ام که مرا خالص خالص به نمایش می گذارند .......



ساغر سه‌شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:17 ق.ظ http://www.saghar60.blogfa.com

انگار باید بروم .....

آب مانده و راکد می گندد

و من در پی اقیانوسم برکه کم است برای اشک های بی پایانم .....

باید بروم هوای مانده ملولم می کند ا

انگار وقت پرواز است ......

اگرخواستی به حرمت دوستی مرا ببینی

به درختی نگاه کن که در پاییز می شکفد و در بهار می میرد .

بی شک من همان حوالی هستم .....خواهی شناخت مرا .......

عباس سه‌شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:17 ق.ظ http://www.topolii.blogfa.com

سلام حاجیه خانوم خوبی

بیا ببین کی بیقراره تو یا من؟؟؟؟؟؟؟
آپ کردم بیا ببین که دارم میرم شاید برای همیشه .....
به این زودی ها که نمیتونم بیام اگه هم برگشتم شاید دیگه....
خوب حالا بیا یه نگاه بکن ببین که...........
موفق باشی

التماس دعا دارم

فرانچسکو سه‌شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:48 ق.ظ http://lover777.blogfa.com

خیلی وقته دیگه بارون نزده
رنگ عشق به این خیابون نزده
خیلی وقته ابری پرپر نشده
دل آسمون سبک تر نشده
مه سرده روی پنجره ها
مثل ....
-------------------
یاد ایامی که توی لینک دوستان بودیم
آخرین نظر شما در وبلاگ من :
من هیچ وقت شما رو فراموش نمی کنم
-----------------
این حقیقت است که از دل برود هر آنکه از دیده رود

رهگذر سه‌شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:22 ب.ظ http://ney-labal.persianblog.ir

سلام

نمی دانم چشمان- من بی سو شده یا تو اینقدر تغییر کرده ای

هر چند تغییرات فی نفسه بد نیستند و حرکت شتابزده ی آن نه تنها تحول مخسوب نمی شود بلکه زیر ساختهای روحی را نیز فرو می ریزد .

حتی دستانم دیگر توان کشیدن نرمهای گوش را ندارد . گوشواره هایت آنقدر موسع است که نگاه مضییع من آن را احاطه گر نیست .

در انتظار بنشین ای رنگ گرفته از رنگ- روزگار


بدرود


( رهگذر )

فرید سه‌شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:51 ب.ظ http://www.faridnikkar.blogfa.com

باز هم انتظار...
انتظار کسی در دریای غم خیلی سخته مگه نه؟
موفق باشی

Dr.BLADE سه‌شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:40 ب.ظ http://www.man-khoshkhyal-saade.blogfa.com

سلام
میگم خمراهیت کنم که تو بازم تو خونه.....
نزار لوت بدماااااا
بگم چقدر مامانتو اذیت می کنی....
بازم بیا تو لاگم....
فقط خواهشا ..... بیا..
بای ندا..
Dr.BLADE

ماهک سه‌شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:58 ب.ظ http://baroon77.blogfa.com

خیال تو دیوار نما ها را منقش می کردُُ، درختم یا مجسمه ای که موریانه در آن لانه کرده است زنی بی دست و پا که پیله می تند و پیله می تند چه کنم تا دوباره تو صحرا شوی و من زنی که مثل باد می رود و هرگز نمی داند در پیله فقط خیال تو بود که زیبا شد و رفت

رضا مشتاق سه‌شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:59 ب.ظ

انتظار ...!
... انتظار!

متن عالی بود
غیر از تحسین چیزی برای گفتن ندارم

سامی چهارشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:09 ق.ظ

____________**__**_____* __________
___________***_*__*_____* _________
__________****_____**___****** ____
_________*****______**_*______** __
________*****_______**________*_**
________*****_______*_______* _____
________******_____*_______* ______
_________******____*______* _______
__________********_______* ________
__***_________**______** __________
*******__________** _______________
_*******_________* ________________
__******_________*_* ______________
___***___*_______** _______________
___________*_____*__* _____________
_______****_*___* ________سلام ____
_____******__*_** _________________
____*******___** __________________
____*****______* __________________
____**_________* ______به روزشد__
_____*_________* __________________
_____________*_* __________________
______________** __________________
http://martek.blogfa.com
منتظرحضورسبزتان هستم
یاحق

ی چهارشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:54 ق.ظ

سلام گلم
اولا خانمی گلم قالب نو مبارک من بخدا شرمنده خیلی دیر بهت سر میزنم شاید به قول بعضیها سایم سنگین شده اما چکنم دیگه حتی سایه هم از دست من فرار میکنه
گلم مراقب لرزیدن دل باش وانتظار با همه سنگینی ثانیه هاش زیباست هر ثانیه مثل هزار سال می گذرد وگویی تو هزار سال پیر تر میشوی اما همچنان هستی ومنتظر ..خانمی امیدوارم انتظارت به پایان برسه فقط مراقب باش تو رو خدا ندا مواظب باش
شادیهایت شاد عزیزکم
یا حق

گل یخ چهارشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:16 ق.ظ

تو آشناترین برای من بودی
و تنها باده عشقم که از جام نگاهت سیراب می شدم
.دریغ که در یک غروب بی انتها بار سفربستی و رفتی. خاطراتمان را در کوله بارت گذاشتی و عزم سفر کردی.
هرچه نگاهت کردم هر چه صدایت کردم هر چه فریاد کشیدم هر چه بر سروسینه کوفتم و نامت را با هزار آرزو بر زبان آوردم خاموش نگاهم کردی و رفتی.
آن روز غنچه های بغض در گلویم شکفت و آسمان ابری چشمانم بارانی شد.آنروز پر زدی و رفتی و پیش از آنکه تو را ببویم در میان نگاه مبهوتم پرپر شدی و غمی به وسعت دریا در وجودم طوفانی شد.
شاید یک روز وقتی که من تنها در دشت غروب آفتاب را تماشا می کنم از پشت تپه ها با یک سبد پر از یاس و نرگس پیدا شوی.بیایی و به سبزه های دشت شوق شکفتن دهی.
من هر شب دعا می کنم که تو هر چه زودتر از مهمانی فرشتگان خدا باز گردی.من هر روز صدای گامهایت را می شنوم که ازآسمانها می آیی و در محراب گلها نماز صداقت می خوانی.
و می بینم اطلس ها و مریم ها را که در این نماز به معصومیت اشکهای تو اقتدا می کنند.
ای کاش بیایی نه برای پرندگان رها شده از قفس غربت بلکه برای دل تنها و عریان من!!!منتظرممم

لی لی چهارشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:12 ب.ظ http://www.lilikocholoo.blogfa.com

سلام

آپ جدید و قالب جدید مبارک ...

به سمت هر چیزی که در طبیعت بروی،

از تو فرار میکند

و از هر چیز که فرار کنی،

به سمتت می آید...!


با تولدم به روزم

حضرت عشق چهارشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:17 ب.ظ http://hazrat-eshgh.blogsky.com

با سلام !
--------
دیروز : ۱۷ مرداد ۱۳۶۸
امروز : ۱۷ مرداد ۱۳۸۶
--------
۱۸ سال گذشت !
حضرت عشق به روز شد !
منتظرتم !


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
این پستت به دلم ننشست خودمم نمی دونم چرا !

علیرضا چهارشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:05 ب.ظ http://www.taropud.blogfa.com

سلام

اینم خانه آروزهایم

خیلی قشنگه خیلی

خدا قوتی بده روزی این خانه رو به صورت واقعی بنا نهم

انشاالله

همیشه تو دلم هزاران هزار سال این خونم زنده بمونه

بگو

انشاالله

راستی اگه نگی چطوره از دستت دلخور میشم هااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

زود بیا و بگو

[لبخند]

Dr.BLADE پنج‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:35 ب.ظ http://www.man-khoshkhyal-saade.blogfa.com

سلام ندا خانوم..
میگم نترس من تو شب چشمام مثل گربه میبینه...
عزیزم ممنونم از متنهای قشنگت..
من کف میکنم تو هنوز از این متنها دارییاااا
شاید ساده باشم اما خال خالی هم نیستم..
بیا یشم..
دمت گرم ۱۰۰تا نظر بده..
بای
Dr.BLADE

ماهک پنج‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:54 ب.ظ http://baroon77.blogfa.com

با گریه های یکریز
یکریز
مثل ثانیه های گریز
با روز های ریخته
در پای باد
با هفته های رفته
با فصل های سوخته
با سالهای سخت
رفتیم و
سوختیم و
فرو ریختیم
با اعتماد خاطره ای در یاد
اما
آن اتفاق ساده نیفتاد

علیرضا پنج‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:34 ب.ظ http://www.taropud.blogfa.com

آنجایی که لحظه هایش برایم لحظه های دنجی ست

آنجا که سرم را بی دلهره و بی عزاب وجدان زمین می گزارم

آنجا که هر چه فریاد بزنم و بخوانم سکوتی دلنشین تر از صدای بلبلان نخواهد داشت

این صدای قلب من است به آرامی میزند

این لبهای من است که هر لحظه تبسمی دارد و خیره در چشمان بهترین کسم

این دست من است که مضراب میزند

اینجا مکانیست که آری از هر دغده ایست

وحید جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:16 ب.ظ http://bache-poro.blogfa.com

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبوری آخرش را با جدایی به سرانجام برسانی

سلام دوست عزیز من اپم بدو بیا

بازم میام بازم بیا

حسین جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:59 ب.ظ http://www.loveyou118.blogfa.com

زندگی را دوست دارم اما نه در قفس

بوسه را دوست دارم اما نه روی هوس

تو را دوست دارم تا آخرین نفس
میروی و من فقط نگاهت میکنم تعجب نکن که چرا گریه نمیکنم بی تو، یک عمر فرصت برای گریستن دارم اما برای تماشای تو، همین یک لحظه باقی است و شاید همین یک لحظه اجازه زیستن در چشمان تو را داشته باشم ...

منتظرممممممممممممممممم

علیرضا جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:47 ب.ظ http://www.taropud.blogfa.com

فردا روزمان آفتابیست بیایید زردی نور را فراموش کنیم و بگزاریم همیشه

ماه باشد

و نوای دلهای عاشق

موافقین ؟؟؟

[ بدون نام ] سه‌شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:42 ق.ظ

نازنینم نازنینم

گریه ات از سر شوق

خنده ات از ته دل

نبود هیچ غروبت

غمناک

سیندرلا شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:57 ق.ظ http://www.jazireyeashk.blogfa.com

سلام عزیزم.مرسی از اینکه باهام حرف زدی.نه تنها ناراحت نمی شم بلکه خیلیم خوشحالم که نظرتو در مورد نوشته هام گفتی!!!
در ضمن من گفته بودم که نظرتو در مورد نبادل لینک بگی ولی نگفتی.
حالا خوشت بیاد نیاد من لینکت کردم .توام این کارو حتما بکن!!
فدات

سیندرلا دوشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 02:53 ب.ظ http://www.jazireyeashk.blogfa.com

سلام ندا جون.
مرسی از لطف بی دریغت.
منم اومیدوارم با هم خوب باشیم(دوستای)
شرمندم که دیر دیر میام سر می زنم بهتون (:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد