حکایت های من...

آمدم ...بنویسم ...آنچه خاک می خورد در این بی نهایت فکرم...

حکایت های من...

آمدم ...بنویسم ...آنچه خاک می خورد در این بی نهایت فکرم...

وای از این دل...

شاعره ای اهل فن نیستم،؛؛قلم میزنم به بهانه دلتنگی ؛؛؛اهل دل جسارتم رامی بخشند.

 

باز آمد شب ز ره؛ من هستم و این سیل غم

                     باز آمد شب ز ره؛؛ من هستم و این داد و دم

 باز مجنون بیابان گردم از سودای دل

              عاشق و آواره و خَمّار این وامانده دل

همرهانی دارم و؛؛ بس هم دل و هم سنگ خود

                     همرهانی بس صبور و تک به تک شیدای دل

این قلم؛؛ این کاغذ و این شمع نیمه سوز و من

                          این شب و این ظلمت و این سوز و این سودای من

وای من؛؛ ای وای من؛؛ وای از دل شیدای من

                      وای من؛؛ ای وای من؛؛ از بغض بی پایان من

اشک چشمم بند بغض است و ندارد چاره ای

             ورنه امشب تا سحر باران سیل آسا منم

کاش میشد؛ پر کشید و رفت از این تیرگی

            کاش میشد؛ دل نَبَست و ماند بی دلدادگی

کاش میشد سینه را بشکافت داد دل سِتاند

             کاش میشد سنگ را جا داد در این لا مکان

گر چُنین میشد دگر شب های من پر غم نبود

         گر چُنین میشد دلم صد پاره وبی کس نبود

وای از این حسرت که مهمان شد دل وسَُکنی گزید

           وای از این دلتنگی و این سِِِّرِ جان فرسای من

روزگاری من ندا بودم ؛؛؛ منادی بهرتان

   حال خود خواهم منادی تا ز غم بِرهانَدَم

حال ای همراه من؛؛ کن چاره ای تا وارَهَم

    مانده ام رسوای عالم؛؛ چاره ای کن وا رَهَم

هم نفس

نظرات 66 + ارسال نظر
بهرام جمعه 22 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:25 ب.ظ

ارسال sms تبلیغاتی به تعداد انبوه
تعداد بالای ۱۰۰۰۰ فقط ۱۴ تومان
تلفن تماس:۰۹۱۳۳۹۱۶۳۶۱
bahram.nateghi@Gmail.com
www.smstablighati.blogsky.com

علی جمعه 22 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:32 ب.ظ http://dustdashtan.blogsky.com/

سلام
همیشه موفق باشی و سبز...

الیاس شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:06 ق.ظ http://ensanam_arezoost.mihanblog.com/

سلام خدمت ندای عزیز
ندائی که این حکایتهاش هیچ تمومی نداره
گلی به جمالت ندا جان.

موفق و پر نور باشی

فعلا

یا علی

گل یخ شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:31 ق.ظ


وقتی تو نیستی نه هست های ما چونان که باید ند نه بایدها هر روز ما بی تو روز مباداست
مثل همیشه حرف آخرم را با بغض میخورم
و لبخندهای خود را فرو میبرم تا باشد برای روز مبادا
اما در صفحه های تقویم روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هر چه باشد روزی شبیه دیروز روزی شبیه فردا
روزی شبیه همین روزهاست

گل یخ شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:33 ق.ظ

از پائولو کوئلیو
یکی بود یکی نبود.مردی بود که زندگی اش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود.
وقتی مرد همه می گفتند به بهشت رفته است.
آدم مهربانی مثل او حتما به بهشت می رفت.
در آن زمان بهشت هنوز به مرحله ی کیفیت فراگیر نرسیده بود.
دختری که باید او را راه میداد نگاه سریعی به لیست انداخت و نام او را نیافت و او را به دوزخ فرستاد.
در دوزخ هیچ کس از آدم دعوت نامه یا کارت شناسایی نمی خواهدو هر کس به آنجا برسد می تواند وارد شود.مرد وارد شد و آنجا ماند.
چند روز بعد ابلیس با خشم به دروازه بهشت رفت و به پطرس قدیس گفت این کار شما تروریسم خالص است!پطرس که نمیدانست ماجرا از چه قرار است پرسید چه شده؟
ابلیس با خشم گفت آن مرد را به دوزخ فرستاده اید و آمده و کار و زندگی ما را به هم زده.از وقتی که رسیده نشسته و به حرفهای دیگران گوش می دهد...در چشمهاشان نگاه میکند...به درد و دلشان می رسد.
حالا همه دارند در دوزخ با هم گفت و گو می کنند...هم را در آغوش میگیرند و می بوسند..دوزخ جای این کارها نیست لطفا او را پس بگیرید!!
(( با چنان عشقی زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف به دوزخ افتادی...خود شیطان تو را به بهشت بازگرداند

فرید شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:07 ق.ظ http://www.golhayekaghazi.blogfa.com/

هیچ می دانی چرا چون موج
در گریز از خویشتن پیوسته می کاهم ؟
زان که بر این پرده ی تاریک این خاموشی نزدیک
آنچه می خواهم نمی بینم
و آنچه می بینم نمی خواهم

خودم (ندا شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:40 ق.ظ

ناسزا گفتند،سکوت کرد.
ظلم کردند،سکوت کرد.
دروغ گفتند ،سکوت کرد.
راه نادرست را نشانش دادند،سکوت کرد.
بر صورتش سیلی زدند، سکوت کرد.
ناگهان ایستاد،تنها یک لحظه ؛؛گوش کن ........
صدایی ممتد به گوش رسید،خطی مستقیم و دنباله دار ظاهر گشت.
۱،۲،۳ شوک.
۱،۲،۳ شوک.
۱،۲،۳ شوک.
....بازگشت به زندگی....
ولی این بار نه با سکوت،بلکه فریادی رعد آسا؛؛؛
تا بگوید هستم تا بگوید ماندم ؛؛ تا بگوید مخلوق؛؛؛
من سرا پا عشقم.
پس صدا کن مرا
صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبیست
که در انتهای صمیمیت حزن میروید. همین

تنهاترین تنهایان شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:24 ق.ظ

سلام همراه مهربون
ندا جون طبق قولی که بهت داده بودم به رسم الوعده وفا یه پست رو تقدیم کردیم به شما
راستی یه چیز رو می دونستی ؟؟؟!
اگه نیوتن قبل از مرگش صورت ماه تو رو می دید معنای حقیقی جاذبه رو می فهمید :دی
بابا جاذبه وقت کردی یه نظری هم به من تنهاترین کن ثواب داره هاااااا

تنهاترین تنهایان شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:27 ق.ظ

بازم سلام
کی گفته شاعره ای اهل فن نیستی ؟؟؟!!
قلم بزن به رسم دلتنگی
که اهل دل همه در انتظار حکایت های تو خاطره خواهند شد ...
دلت آسمونی و روزگارتم سبز باشه ندا خانومی
یا علی.

گلادیاتور شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:01 ب.ظ http://ghoolghool.blogfa.com

نمیدونم
نوشتم
بخونش شاید...

تو مرا هرگز نخواهی شناخت ...!!؟؟ شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:15 ب.ظ http://www.dele-zaar.blogfa.com



زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست.


زندگی ترجمه روشن خاک است درآیینه عشق.


زندگی فهم نفهمیدن هاست


---------------------------------------------------------------------
۲۰ سالمه ...

گاهی پیر ٬‌گاهی جوان ...

ببینمت ... اسیرم

نبینمت ... دلتنگ

از خود نگویی ... نگران

بگویی ... آشفته

۲۰ سالمه ...

انگار عاشقت شدم

خلود شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:01 ب.ظ http://khanehomid.persianblog.com

شاعره ای اهل فن نیستم...

ولی

و انچه از دل بر اید به دل خوش آید....


و این دل چراغ راه تاریکیم شده...

و این دل به هیچ بهایی نخواهم فروخت....

خلود شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:13 ب.ظ http://khanehomid.persianblog.com

من و این بغض صدا خسته از این همه آه

قصد شب داریم و بس
.
.
.
من همه فریادم من همه آوازم

در دل فریاد ها چه سکوتی اینجاست....

علی اکبر ثابتیان




غریبه شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 03:35 ب.ظ http://www.goroob.blogfa.com

غریبه ام - به خدا - هیچ کس کنارم نیست
به ظاهر همه دلخوش - کسی که یارم نیست!
دروغ رنگ حقیقت گرفته - پاییز است!!
و من امید رسیدن به نوبهارم نیست
هزار مسئله گنگ در درون من است
جهان که یک سر سوزن در اختیارم نیست
چقدر وسوسه ی عاشقانه ها زیباست!
برای من که نتی روی سیم تارم نیست
همین که فکر کنم زنده ام - خودش کافیست
برای دیدن فردا که اعتبارم نیست
به برگ اول عمرم نگاه کردم و بعد...
به این نتیجه رسیدم که هیچ بارم نیست
و باز یاد تو افتادم - آه حضرت عشق!
تو نیستی - کس دیگر به انتظارم نیست....
--------
سلام
وبلاگ زیبایی دارید
امیدوارم از غم بیرون بیایی... گر چه من خیلی دوسش دارم
موفق باشی
خوشحال می شم به من هم سری بزنی
قربانت
باییییییی

ستاره شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 04:07 ب.ظ http://setareh-banoo.blogfa.com

سلام ندا جون
ممنون که بهم سر بزنی
خوشحال میشم بازم بیای
دلت شاد عزیزم

دل خسته شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 05:22 ب.ظ

سلام
مرا امد زه این ره ؛ شبی سخت و طوفانی زه این ره
مرا گفتند به این ره میاید غم با همه دلتنگیش ای بی ره
تو را خواهم بدید در این ره نشود چون غم رسید زین ره
با تمام اهترام دل خسته
الهی همه از تو شفا خواهندو دل خسته نیز شفاعت

محمد شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 05:44 ب.ظ http://www.arezoobarani.mihanblog.com

سلام ابجی جون خودم
خوبی عزیزم
ممنون که خبرم کردی
اپت بسیار زیبا بود
باز اپ کردی خبرم کن
بیا پیشم
منتظرتم

سهراب گفتی:چشمها را باید شست......شستم ولی !.........
گفتی: جور دیگر باید دید.......دیدم ولی !..............
گفتی زیر باران باید رفت........رفتم ولی !.............
او نه چشمهای خیس و شسته ام را..نه نگاه دیگرم را...هیچ کدام را ندید !!!!
فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت:
دیوانه باران ندیده !!

رضا مشتاق شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 06:34 ب.ظ

دوست خوبم ، نداخانم
سلام ..
حال و احول ...
ما نیستیم خوش میگذره ...؟!!
.
الحمدالله ... شکر که که خوش میگذره

* * *
یه دوسه ساعتی میشه که از ولایت برگشتیم
هنوز این دوتا پست اخری رو نخوندم
... دو سه ساعت دیگه بر میگردم
.
.
... فعلاْ

تنهاترین تنهایان شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:49 ب.ظ

سلاممممممممممممممممم
چه می کنه این سردار جنگ
چه می کنه این ندای اعظم الحکایات :دی
----------------------------------------
توضیحات :
ساقی : در اینجا به معنی یاد اوری روزهای فرح بخشی زندگی میباشد و اشاره به مکان و شخص خاصی ندارد.

-------------------------------------------------------------:))))

راستی ندا من قلبم ضعیفه هاااااا اینقده چیزای خوکشل خوکشل واسمون نفرس یهو دیدی پشت مانیتور غش کردیمااااااا :))
حالا که اینجوریه اینم تقدیم به تو

به لوطی گفتم آب بده، دریا داد.

به لوطی گفتم گل بده، گلستان داد.

گفتم معرفت، صفا، صمیمیت، وفا ... بده، آدرس وبلاگ تو رو بهم داد !!! :دی


یه سری به وب داش رضامون بزن سر فرصت
فعلا که کامنت دونیش شده عینوهووووووو ... هیچی (هاها)
می گم نظرت چیه ازش سوغاتی بگیریم بی خیال کل کل بشیم ؟؟؟!

سعید از غریبانهای مهربان شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:16 ب.ظ http://baroon77.blogfa.com

سلام ندا
خیلی وقت بود که به وبت سر نزده بودم
ولی امروز تمامه پستهای ۲ ماه گذشته شمارو خوندم
مثه همیشه زیبا
منم بعد مدتی آپ کردم
دوست داشتی بیا پیشم
من میخوام وب شمارو تو لینکهام بزارم اگه مایل هستید بهم خبر بدید
................ سعید.

darvish شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:38 ب.ظ

احسنت

تنهای تنها شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:20 ب.ظ http://asheghe-montazer.mihanblog.com

سلام نا جان
خوبی؟
نمی دونم چی بگم اما واقعا قشنگ می نویسی حرفات از دله به دل می شینه من همه وبلاگتو خوندم واقعا بهت تبریک می گم
خیلی خوشحال شدم که به چنین وبلاگی سر زدم
ممنون می شم هر وقت آپ کردی خبرم کنی

تنهاترین تنهایان یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:33 ق.ظ http://tanhatarinetanhayan.blogsky.com

به نام تنــهاتـرین تنــها
0000000000000000
سلام همراه مهربون

°°°°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°°°°|__/
°°°°°°°°°°°°|___/
°°°°°°°°°°°°|____/°
°°°°°°°°°°°°|_____/°
°°°°°°°°°°°°|______/°
°°°°°°______|___________________
~~~~/_____Tanhatarine Tanhayan _____~~~~
,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸

آنکه می گوید : دوستت دارم ،
دل اندوهگین شبی است که مهتابش را می جوید.
هزار کاکلی شاد در چشمان تو
هزار قناری خاموش در گلوی من
ای کاش
ای کاش عشق را زبان سخن بود!
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰00000000۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
__________________امضاء : تنــهاتـرین تنــهایـان

م یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:06 ق.ظ http://jadeyenamnak.blogfa.com

دیگه مسافر جاده نمناک نیستی؟

leila یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:26 ق.ظ http://shakhegol1979.blogfa.com

گفتم می خوام بمیرم
گفتی نرو اسیرم
دیگه شدم دیوونه
من بی خیال عشقم
عشقی وجود نداره ..هرچی که هست دروغه
مثل دل دیوونه........
خداحافظ دیوونه

leila یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:29 ق.ظ http://shakhegol1979.blogfa.com

ندای عزیز دلم تنگه امروز

لنی یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1385 ساعت 03:14 ب.ظ http://www.aylar78.persianblog.com/


تنها یک روز در سراسر حیات کافیست نگاه از گذشته برگیر و بر آن غبطه مخور چرا که از دست رفته است در غم آینده نیز مباش؛چرا که هنوز فرا نرسیده است زندگی را در همین لحظه بگذران و آن را چنان زیبا بیافرین که ارزش به یاد ماندن را داشته باشد

عــــــــــــــرفان یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1385 ساعت 04:18 ب.ظ http://liveloveme.blogfa.com

آهای تویی که نمی شناسمت ...
خوب مرا شناختی ، چرا که من اهل اینجا نیستم ...
مدتها برای خودم ... صرف تلطیف روحم نوشتم با آنکه نه از ادبیات چیزی سرم میشه نه اینکه شاعرم ... شاعری که هیچ بهتان است .... و تویی که مرا نمی شناسی .... نوشتن در مورد کسی که نمی شناسی دشوار است اما به نظر می رسد انگار تو سالهاست که مرا می شناسی ....

بی خیال .... چه می شود کرد .... باید رفت....!!!

سخن آخر: خداوندا روزی تو را می خواهم که از همه چیز در من خبر هست جز تو ...... !!!!!!

با تشکر و سپاس فراوان

............ عـــــــــرفان .............

سعید از غریبانهای مهربان یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1385 ساعت 05:10 ب.ظ http://baroon77.blogfa.com

سلام
ندا خانم من وب شمارو تو پیوندهام گذاشتم
موفق باشی
........... سعید .

[ بدون نام ] یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1385 ساعت 05:50 ب.ظ

تو از کدام ستاره آمده ای دنیا
تو ای الهه ی غمگین سبیه ما
سلام وب زیبایی داری [گل]
اگه یه دوست تازه میگردی...
نه چیزی ببرس نه چیزی بگو
فقط بیا[گل][گل]منتطرم[قلب][قلب][گل]

رضا مشتاق یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1385 ساعت 06:07 ب.ظ http://alldaytimes.blogsky.com

سلام ندا خانمی
حال شما ... ؟!
چه خبر از درس و مخشا ...؟!!
* * *
البته ما جسارت نمکنیم رو نوشته های شما نظر بدیمااا
حالا چونکه فرموده بودی ... یه نموره نظر میفرماییم
.
من شخصاْ خیلی با وزن و قافیه سروکار ندارم به دو دلیل
۱- یاد گرفتنش برام جذاب نیست
۲- واسه جور در آوردن وزن و قافیه کلمه کم میارم
و از همه مهمتر اینکه اصولاْ شاعر نیستم .. . ولی خوب با نوشتن خیلی حال میکنم
به خصوص ترکیب اون با گرافیک و موسیقی
.
.
اما شما :
استعداد خوبی داری برای نوشتن و از همه مهتر سرودن شعر
نمی دونم تا حالا تو این انجمن های ادبی رفتی یا نه
* * *
یادمه ده دوازده سال قبل یه دوستی داشتم هم سن و سال شما و استعداد خیلی خوبی داشت در سرودن شعر
یواش یواش به طرف انجمن های ادبی کشیده شد و اون مجماع براش رهاورد خوبی داشت
* * *
به تظر من اگر طالب نقد هستی و مایلی که کارهای قوی داشته باشی ...
باید شعرارو ببری پیش اهل فن
و باز اینکه :
از نقد اهل فن نترس ... نگو که شاعره نیستی
چه بخواهی و چه نخواهی تو استعداد سرایندگی داری
از من میپرسی برو سراغ حوزه هنری سوره
شک ندارم که اونجا مسیر پیدا میکنی و نوشته هات خیلی قوی میشه .
* * *
این حرفو جدی بگیر ندا
از فضای وب بزن بیرون و برو سرغش
هم میتونی به درس و دانشگاه رفتن بررسی و هم اینکه یه سراینده خوب باشی
* * *
... خود دانی
....

پریسا یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1385 ساعت 07:32 ب.ظ http://www.baranedeltangiha.blogfa.com/

من منادیت میشم ندا جون(-:

لنی یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:44 ب.ظ http://www.aylar78.persianblog.com/

لنی یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:44 ب.ظ http://www.aylar78.persianblog.com/

عاشقانه می پرستمت و ای کاش هرگز پناه امن دستهایت را از وجودم نگیری … در عمق چشمانت فرشته ی خوبی ها لانه کرده ،تو نشسته بر بال ابرها ،سوار بر امواج دریا ، حرمت نامت قبله ی من، کاش بتوانم روزی در عمق چشمانت غرق شوم … ای فرشته ی زمینی با قلب آسمانی

فر ید(سمفونی سراسیمه) یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:40 ب.ظ http://www.faridnikkar.blogfa.com/

سلام دوست عزیز...من فر ید از (سمفونی سراسیمه)مزاحمتون می شوم. بسیار جذاب و دوست داشتنی می نویسی از نوع نوشتنتون معلوم که دست به قلمت عالیه
الهی همیشه شاد باشی اگر مایل بودی می تونی به من هم سر بزنی و با حرارت نفسهایت وبلاگم را گرم کنی
برای شما ارزوی بهترین ها را دارم.
به امید دیدار...

ستاره دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:10 ق.ظ http://setareh-banoo.blogfa.com

سلام خانومی
من اپیدم تونستی بیااااا
بابای

غلامرضا دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:47 ق.ظ http://www.vahmesabz.blogfa.com

سلام دوست من
چرا آپ میکنی خبر نمیدی؟
وقتی شعرها و نوشته هاتو میخونم آفرین میگم به ذهن کاوشگر نسلی که از دل جنگ و بحران گذر کرده. و یاد سخن بزرگی که میگفت ایرانیها همه فرهنگها و مرامها رو هضم میکنن و ایرانی بودن رو نه عوض میکنند نه فراموش....
مغرورم از وجود نسلی چون تو...
خدانگهدار

میلاد دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:53 ق.ظ http://milad-tabha18.blogfa.com

سلام ندا خانم...
من فک کردم آپ خداحافظ شما آخرین آپ شماست برای همین تا حالا نیومده بودم سر بزنم . اما الان در باز خوانی که انجام دادم دیدم که اون آپ آخرین آپی است که شما در آن نویسنده هستید بازم شرمنده[ناراحت] .
انشاالله اگه عمری باقی باشه ما هم برای عید آپ میکنیم .
موفق تا آخر راه....

حمید دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1385 ساعت 05:50 ق.ظ http://www.abadancity67.blogfa.com

سلام خوبی
بعد از کلی کش مکشاخرش تو گذشت کردی شرمند


من که اهله دل نیستم نمیتونم نظری بدم
فقط یه کوچولو
آلیه

ایمان دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:20 ق.ظ http://shabhayetanhaie.blogsky.com

سلام ندا جان
احوال شما؟
مثل همیشه خیلی زیبا بود

چه آسونه شکستن، رفتن و بردن

زیادت تلخی عشقی

پراز تزویر

پر از تردید

صدایم کن کنون بی تو نفسهایم شمارش را ز یاد برده

هر از گاهی به یاد تو رود

گاهی فراموشش شود باید که باز آید

وقار ناصحه هردم کشد شعله بر اندامم

خداحافظ اگر گفتم، شکستم، سوختم، ساختم

فقط بر رنج بیرحمی ترا دیدم، پرستیدم

من از خالی پر، از دریا تهی

توانائی به پنداریست کز روح من آویزد

خود کوهم، که ویرانم

به چشم خاک من بنشین

و فکر کن به شبی تنها که با تو همدمی کردم خروشیدم، تراویدم

ولی هرگز نخندیدم

نمیدانی

اگر پروانه هم باشی

نِیَم شمعی که بر جانت نثار عشق میریزد

نمیبازم من هرزه تمام آرزوهایم

من اکنون از تو تنهایم

تو آتش را کشیدی بر لب سنگین پر دردم.

لبم از آرزو خشکید

موفق باشی . . .

مصطفی(هیچکس) دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:38 ق.ظ http://bofmens.mihanblog.com

سلام

همیشه شاد باشی و موفق

حضرت عشق *--* روزبه دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:08 ق.ظ http://hazrat-eshgh.blogsky.com

سلام
خوبی ندا
امیدوارم
ببین ندا اگه خواستی حرفامو در موردت بفهمی ای دی مو نوشتم اگه خواستی برام اف بذار تا بهت بگم..........
اگه نه هم...........
می یام اینجه و میگم !!!!!!!!!
به هر حال
هر جور تو راحتی
فعلا.........

سامی دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:41 ب.ظ http://martek.blogfa.com/

سلام شاعر ه عزیز
خوبی :)
نمیایی به وبم ببینی چه خبره
بعدش هم
خواهشاازماراه چاره نخواه که به قول بچه ها
توکورمیکنی اماشفانمی دی ( ناراحت)
چه ضدحالی ( گریه )
دوست هم دوستای قدیم ( نیشخند)
....
یاحق

مجید موذنی دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:33 ب.ظ http://www.parvazemahtab.blogfa.com/

نوشته هات دلنشینه و زیبا
اگه یه دستی به سر و روی وبت می کشیدی و یه خونه تکونی کوچولو خیلی خوب می شد...
البته می بخشید نیومده انتقاد گر شدم!

رهگذر دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1385 ساعت 03:13 ب.ظ http://ney-labak.persianblog.com

سلام

آن روز می آید

که دل پر می کشد

به نهانخانه ی دلم

و می گذرد دمی ز راه- بی گذرش

آن دوش می آید

که جان بال بال می کند

به زیر برق دیده گان

و غور می زند در اعماق مهر بی کرانت در کرانه ای

چیزی نمانده تا فتح بیرق وجود

بگذریم


( رهگذر )

[ بدون نام ] دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1385 ساعت 03:49 ب.ظ

سلام
جالب بود
البته بهتره بگم زیبا بود و بی بدیل
وارهانیدم ترا
اما به شرط
دل ز قصه شوید آن کس تا نیابد راه غم
این منم تنها ترین تنها ز غم
برگه پائیزم اکنون افتاده ام
گویدندم برگ خزانی تو گویم برگ پائیزم خزان بر عشق من آمد ندا

احمد/ف دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:28 ب.ظ http://www.rahill20.blogfa.com/

سلام بر شما


" تا که بودیم نبودیم کسی

کشت ما را غم بی همنفسی "

" تا که رفتیم همه یار شدند

تا که خفتیم همه بیدار شدند"

" قدر آئینه بدان تا که هست

نه در آن وقتی که افتاد و شکست"
خدانگهدارتون

سعید نانکیو دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:20 ب.ظ http://nanq.blogfa.com

سلام:::



خیلی خوبه





می بینم که آره






ولی نداشتیم






بازم بهت سر می زنم

سامی سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:49 ق.ظ http://martek.blogfa.com

سلام سرکارعلیه
می بینم جای رفتن ونظردادن توی وب دوستم اومدی
دری بری تحویلمون دادی...
داشتیم نداخانم...؟؟؟
...
خب اگه تحمل شوخی رونداری بگوندارم
چرادیگه چوب عصبانیتتومیکوبی توملاج حرفامون
....
ای باباااااااااااااااااااااااااا
...........

یاحق

گل یخ سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:02 ب.ظ

شب از راه رسید ...یک شب سرد و سر شار از تنهایی...
باز هم ماه امد ...دیدمش ...چقدر ستاره دوروبرش بود ..چقدر زیبا بود
چقدر دوست داشت.. چقدر دوستش دارند ...
شب امد ..
با دیدن تخت خواب شکسته ام وبالشت و پتوی بهم ریخته ام
باز اشک وبی خوابی تنها هدیه شبهای بی کسیم بود
ازبس که به سقف اتاقم خیره شده ام او هم از من شرم دارد
وانگاه که نگاهم خیره اش میشود از خجالت کنار می رود ...
و اسمان را به وضوح می بینم و چقدر تنها بودن و شکست را با تمام وجود حس می کنم
چقدر تلخ است که بدانی هیچ کس دوستت ندارد ...
کاش میشد از روی همین تخت خواب شکسته ام اسمان را بغل کنم
وستار هایش را بدزدم ..همه اش را ...
حتی ماه را بر می داشتم و کنارش می خوابیدم ...
با ستاره هایش گردنبندی به شکل قلب می ساختم و به گردن ماه می اویختم ......
ای کاش دستان کوچکم قدرت جادویی داشتند و می توانستم همه هفت اسمان را کنار بزنم ..
تا انتهای اسمان را ببینم ...ان ته چه خبر است ...
شاید انجا کسی مرا دوست داشته باشد ..
با اینکه ادم بدی هستم اما شاید کسی دلتنگ من باشد ....
حتی دلتنگ بدی هایم ....
ان ته اسمان چه خبرا ست....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد