حکایت های من...

آمدم ...بنویسم ...آنچه خاک می خورد در این بی نهایت فکرم...

حکایت های من...

آمدم ...بنویسم ...آنچه خاک می خورد در این بی نهایت فکرم...

یادش بخیر...

یادت میاد یه روزی بود اون دور دورا؛ اما نه خیلی دور دور

        ندایی بود پر از خوشی ؛ شیطنت و بازیگوشی

آخه دلش غمی نداشت ؛؛ زیادی خوش بود اون روزا

         اما حالا ؛ بذار بگم ؛ چی بود؛ چی شد؛ ندای ما

صبح که میشه ؛ وقتی مامان ناز میکنه ؛ بوس میکنه ؛

                  میگه پاشوعروسکم دیرت نشه ؛ فقط یه چیز دلم میخواد

چشمامو که باز بکنم ؛ مثل قدیم بگم مامان؛ بیام بغل

          اونم بخنده و بگه ؛؛ عروسکم ؛ دلبرکم ؛ بپر بغل

اما نه ؛آخه میدونم اگه بگم ؛ مامان جونم ؛بغل بغل

                     اخم میکنه ؛ میگه خانوم ؛ بزرگ شدی ؛ تو بغلم جا نمیشی

وقتی مامان اینو میگه ؛ دلم میخواد زار بزنم ؛ داد بزنم

                   بگم مامان ؛ من نمی خوام بزرگ بشم ؛ منم ندا عروسکت

می خوام با هام بازی کنی ؛ ببین منو؛تو بغلت جا بگیرم ؛

      تو رو خدا دیگه نگو بزرگ شدی ؛ بدم میاد ؛

من نمی خوام ؛ من نمیخوام بزرگ بشم ؛ آخ ای خدااااا

      باید پاشم ؛؛ بلند میشم ؛میرم سراغ بابا جون ؛

آخه همش یادم میره بزرگ شدم ؛ میخوام بابا رو که دیدم

        مثل قدیم ؛ تا منو دید ؛ بپرم و اونم منو بغل کنه

با این امید؛ میرم سراغ بابایی ؛ اما تا میخوام بپرم

            بابا میگه... کجا گلم !!کجا کجا؛؛ تو بغلم جا نمیشی

بزرگ شدی ؛ خانوم شدی ؛ حالا فقط یه بوس بده

     کاش میدونست ؛ دلم برای بغلش چه تنگ شده

بُغضی میاد سراغ من ؛ راه گلو مو میگیره

                     فقط نگاهش میکنم ؛ نمیتونم چیزی بگم ؛ همش میمونه تو دلم

خم میشم و یه بوس میدم ؛ میشم همونی که میخواد

  اونم نگاهم میکنه ؛ بعدش میگه... پیرشی گلم

گریه امونم نمیده ؛ پناه من اطاقمه ؛ همون اتاق بچگی

               اما دیگه بدم میاد از این اتاق ؛ می خوام که ویرونش کنم

هم خودمو ؛ همه چی رو ؛ ندایی که بزرگ شده

            دلم واسه بچگی هام ؛ چه تنگ شده                     

اما گذشت؛ حیف که همش شده برام یه خاطره ؛

                  حالا دیگه بزرگ شدم؛حالا باید یاد بگیرم بشم مثل بزرگ ترا

وول بخورم میونشون ؛ یاد بگیرم خیلی چیزا

            اما نه ؛ حتی اگه پیرم بشم بچگی هام کنارمه؛ همراهمه

آخه اگه دلخوش این یکی نشم ؛

 نمیدونم با این همه غصه و غم چیکار کنم..  

حالا دیدین چی بود ؛ چی شد ؛ ندای ما

           خیر سرش بزرگ شده ؛اما دیگه خوشی نداره این روزا

خوشی نداره این روزا ؛ همش غمه ؛      فقط همین

راستی تا تموم شدن امتحانات آپ نمیکنم  ولی بهتون سر میزنم ( فکر نکنین از دستم خلاص شدین )

نظرات 80 + ارسال نظر
باغبون یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 02:16 ب.ظ http://www.pardiseshgh.blogsky.com

سلام ... خیلی قشنگ بود ... موفق باشید ... منتظر حضور سبزتون هستم ... بعدا هر وقت اومدی اگر دوست داشتی منو لینک کن .... با ارزوی موفقیت شما در امتحاناتتان .

خودم (ندا یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 03:34 ب.ظ

سکوت شب را دوست دارم
گوئی عمری در انتظار ریختن اشک در چنین شبی بوده ام...
گوئی عمری در پی یافتن چنین فرصت یکتائی برای تنهائی خود بوده ام...
من که هستم که چنین در پی لمس وجود خویش سرگردانم؟
تو که هستی که وجودم را در پی خود می کشانی اما رخ نمی نمائی؟
چگونه تو را سرایم؟
برای گمگشته ترین واژه ام
چگونه تو را سرایم
وقتی تمام سروده های جهان بی آنکه حتی خود بدانند یا بخواهند در وصف زیبائی تواند
سهم من از این شبها گم گشتن در میان واژه هاست باشد که بیابم آنچه را که باید...
سهم من از این شبها رخنه کردن در پوسته تلخ تنهائی و قدم گذاشتن به درون شیرین آن است ...
اگر امروز طعم آنرا به اختیار با عشق در نیامیزم ...
روزگاری به جبر با طعم غم آنرا به دهانم خواهند ریخت....
من اختیار با عشق را به جبر با غم ترجیح می دهم...

گل یخ یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 05:20 ب.ظ

همیشه همین طور است عزیزم
یکی می ماندمثل امروز تو
تا روزها و گریه ها را حساب کند
یکی می رود مثال گذشته ات
تا در قلبت بماند تا ابد
اشک هایت را پشت پایش بریزی
رسم رویا ها همین است
که تنها بمانی با اندوه خویش
روزها و گریه ها را
به آسمان خالی ات سنجاق کنی
باید باور کنی بر نمی گردد گذشته ات
که بگویی چقدر شبها سر بی شام گذاشته ای
تا بتوانی هر صبح
با یک شاخه گل ارزان
منتظرش باشی و..
چه زجر آور است این انتظار

darvish یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 06:17 ب.ظ http://darvish58.blogfa.com

سلام بچه
.....................
ما که بچگی هم چیزی ندیدم
بزرگ هم شدیم چیزی نمی بینیم
پیر هم میشیم چیزی نمی بینیم
می دونی چرا
آخه همشو موقع خوابیدن می خواهیم ببینیم
موفق باشی دخترم

Y0unG SuN یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 08:19 ب.ظ http://cs.sharif.ir/~mehraddehbid/

salam neda , chetori
neveshtat vaghan jaleb bood , akhe manam haminjooriam
vali delam sookht , akhe to dige kheyli bad tar az mani , mamne man hanooz baghalam mikone :D

دربدرها یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:11 ب.ظ http://darbedarha.blogfa.om

سلام...تو هم از شره ما خلاص نشدی... مطمئن باش..
منتظرتیما....

سامان یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:00 ب.ظ http://www.savan.net.tf

سلام ندا جوووووووووووووووووون؟
خوبی گلم..............!!!
ازت خبری نیست پارسال دوست امسال آشنا
قبلا یه تلگراف میزدی حالا چی...............؟؟؟
اون اشک و بکن SAVAN
حال کردی وب لاگ و
خوشحال میشم صدای گرمتو بشنوم
موفق باشی............

مریم یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:18 ب.ظ

گیتار من.......!
ای قطره اشک خیره سر . کاینسان پریش و دربدر
جان میکنی در بستر . این قلب حسرتزای من
ای لعبت زیبای من !
بشنو دمی . درد دل بیصاحب وبیمار من
از ناله های زار من . از دیدگان تار من
افسرده شد . پژمرده شد . از سوز من . از آه من.
از آه حسرتبار من .. گیتار من ... گیتار من !
آخر ببین روز مرا . روز جگرسوز مرا
تنها ومات ودربدر. چون طفل زار بی پدر
افتاده ام در خاک وگل . بیصاحب و افسرده دل
با سوز تب . جانم به لب : می میزنم .. می میزنم!
تا خواب ناز آید دمی . بر دیده گریان من
مال تو بود آخر ! بگو : عشقم چرا آواره شد ؟
پاسخ بده : دیوانه ی از زندگی بیزار من :
اخر دگر ! بیچاره شد : گیتار من ... گیتار من
ندا جون . زندگی قشنگه . سخت نگیر
بهتره در حال زندگی کنی با یاد ایام خوش گذشته و امید فردای نیامده

leila دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:05 ق.ظ http://shakhegol1979.blogfa.com

سلام ندای خوشگلم... دلبرکم...شاپرکم
قصه من مثل تو...
درست مث مث خودت
من نمی خوام بزرگ بشم بچه گیامو دوس دارم
شیطونیا و خنده ها ...عروسکامو دوس دارم
دلم می خواد مثل قدیم قل بخورم میون حوض
بشم یه ماهی کوچولو بپرم از میون حوض
ندای من ...ندای من
دنیا دیگه جا نداره برای قلبای قشنگ
واسه غم عروسکا دلی نمیشه تنگ تنگ!
اما منم مثل توام
درس مث عروسکا
دلم که تنگ تنگ میشه می خوام بمیرم به خدا
اما می دونی خوب من
دنیا دیگه جا نداره واسه دلای مهربون
دیگه نمیبینی عزیز یه دوست خوب و مهربون
همه بهت دروغ میگن حتی گلا و شاپرک
اگه دلت بمیره باز
فقط میگن:"خوب به درک!!"
آره گلم اینو بدون منم درست مثل خودت
خسته خستم از همه
دیگه شکستم از همه
با این روزای بی کسی فقط دارم سر می کنم
تا که یه روز خدای من منو از اینجا ببره/به شهر خوب قصه ها/ میون اشکای خدا
من با این آدما دیگه از دل زخمی نمیگم
نمیدونم حتی به تو دارم چه حر فایی می گم
ندای من ندای من
منم درست مثل توام
خسته و زخمی از همه ...یه دل شکسته از همه..........(پیشم بیا)

باران دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:21 ق.ظ http://www.aranbaran.blogfa.com

سلام ندا جون
موفق باشی خانومی
امتحانات رو با خوبی و خوشی به پایون برسون
بعد برگرد کارت دارم
باشه
راستی چرا باید از دستت راحت بشیم
هنوز دوستت داریم
پس بمون
باز منتظرت می مونم
البته ببخش
چشمای بارونیم یخ زده
آخه دیگه بارون نمیاد
باران

... دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:23 ق.ظ

چی بگم
که بفهمی من آپیدم
باشه از این به بعد یه رمز باحال برات می زارم
آپم
عاشق روزای برفی

الیاس دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 08:12 ق.ظ http://ensanam_arezoost.mihanblog.com/

با سلام خدمت ندای عزیز
اولا امیدوارم سالم باشی
دوما امیدوارم امتحانات رو خوب و با نتایج عالی سپری کنی
و بدون که یکی از مهمترین بخشهای زندگیت همین درست هست
که چه مسیر های متنوعی رو بعد ها جلوی پاهات باز میکنه
مسیرهائی که باعث بشن از اینکه بزرگتر شدی خوشحال بشی ضمن اونکه بچه گی هات رو هم فراموش نکنی

آره خاطرات بچه گی جزی از صفحه پاک زندگی ماست

مرگ روزای بچه گی از روز به شب رسیدنه

در پناه حق

الیاس

الیاس دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 08:18 ق.ظ http://ensanam_arezoost.mihanblog.com/

با سلام خدمت ندای عزیز
اولا امیدوارم سالم باشی
دوما امیدوارم که توی امتحاناتت موفق باشی و بهترنی نتایج رو کسب کنی
چون درس جزئی از مهمترین قسمتاهی زندگی ماست چون می تونه در آینده مسیر هائی رو جلوی پای ما بزار که از اینکه بزرگتر شدیم خوشحال تر باشیم ضمن اونکه
نباید و نباید خاطرات خوش بچه گی رو فراموش کرد
خاطراتی که جزئی از صفحه پاک قلب آدماست اما.....

مرگ روزای بچه گی از روز به شب رسیدنه

در پناه حق

تنــهاتـرین تنــهایـان دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:37 ق.ظ http://tanhatarinetanhayan.blogsky.com

به نام تنهاترین تنها
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
سلام ندا جان
یادت باشه ندا جان در خلوت زندگی، تحمل دلتنگی هایی که مدام به پنجره دل ما تلنگر می زنند، آسان نیست...
خاطرات شیرین روی ریل ذهن ما به سرعت ثانیه ها می گذرند و ما دلتنگ آن چیزهایی می شویم که روزی لحظه های دلپذیری می آفریدند ...
مهم اینه که هنوز هم همون کودک درونت رو که پر از بچه گی و سادگی هست رو به همراه داشته باشی ... نبینم غمناک باشیااااااااااا
هان مشو نومید چون واقف نیی از سر غیب
باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور
با شعر بسیار زیبات خیلی حال کردم چرا که از دل براومده و بر دل هم می نشینه ... بهترین آرزوها رو برات آرزومندم
دلت شاد

TaNzAd دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 07:14 ب.ظ http://www.tanzad.com

اول باید داخل پرانتز بگم که این بی خبر گذاشتنا بی جواب نمی مونه!
...
بزرگ شدن و خارج شدن از قالب لطیف کودکی گرچه کمی سخته اما اجباریه...
همه ی ما وقتی خردسال بودیم آرزوی بزرگ شدن را داشتیم و چه زمان های که می خواستیم خودمون رو بین بزرگ تر ها جا بزنیم...
اما حالا همه چیز بلعکس شده...
و مهم ترین آرزو برگشت به همون دوران کودکیه...
چه خوب و چه بد، چه سهل و چه دشوار باید پذیرفت...
خواسته یا ناخواسته بزرگ شدیم و بزرگ تر هم میشیم...
اما...
در بزرگی هم میشه خوشبخت شد...
پس:
بزرگ باش و خوش بخت...!
...
آنچه را که هست، ببینید...

باغبون دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 08:02 ب.ظ http://www.pardiseshgh.blogsky.com

ببخشید ... ندای عزیز به احترام شما و تمام دوستان آذری زبانم تمام کامنت های مربوط به جوک و sms رو حذف کردم ... ببخشید ...ببخشید ...ببخشید.

غریبی از دیار غربت دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:50 ب.ظ http://www.6560.blogfa.com

سلامممممممممم ندای عزیز خوبی؟
اول ازهمه ازت تشکر میکنم به خاطر اینکه منو تنها نمی زاری ومنو راهنمایی میکنی به خدا نمی دونم خودمم چی کار میکنم نمی تونم گذشتمو از ذهنم پاک کنم بخدا داغون شدم از بس اعصابم خرابه تصادوفم کردم همه چیو به هم قاطی کردم میرفتم شمال دو سه روزی اونجا بمونم تا شاید یه کم حالم خوب شد اونم نشد مثل اینکه شانس ما نمیخواد به ما یه سور بده امیدوارم درتمام مراحل زندگیت بخصوص در امر تحصیل موفق وسربلند باشی واست دعا میکنم درامتحانات موفق باشی ( با نمرات عالی ۲۰) ok


ندونستم موقدرش در کنارم
ولی حالا که رفته بی قرارم
نخندیدم دمی بر روی ماهش
چه سود اکنون به خاکش اشکبارم
ندید از من خوشی من هم پس از او
ندیدم روی خوش از روزگارم
شدم تنها به غربت ها فراموش
خدا رحمی بکن بر حال زارم
پشیمونم ولی هیهات دیر است
حلالم کن که ما هم رهسپارم

غریبی از دیار غربت دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:52 ب.ظ http://www.6560.blogfa.com

یادم آمد
شوق روزگار کودکی
مستی بهار کودکی
رنگ گل جمال دیگر در چمن داشت
آسمان جلال دیگر پیش من داشت
شور و حال کودکی برنگردد دریغا
قیل و قال کودکی برنگردد دریغا

به چشم من همه رنگی فریبا بود
دل دور از حسد من شکیبا بود
نه مرا سوز سینه بود
نه دلم جای کینه بود
شور و حال کودکی برنگردد دریغا
قیل و قال کودکی برنگردد دریغا

روز و شب دعای من
بوده با خدای من
کز کَرَم کند حاجتم روا
آنچه مانده از عمر من به جا
گیرد و پس دهد به من دمی
مستی کودکانه مرا
شور و حال کودکی برنگردد دریغا
قیل و قال کودکی برنگردد دریغا



غریبی از دیار غربت دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:56 ب.ظ http://www.6560.blogfa.com

بگو چی بود گناهم یه عمر چشم براهم
رفتی و بی تو هر شب بارونی نگاهم
چشام به رنگ پاییز اشکام همیشه لبریز
تو رفتی سرنوشتم بیتو شده غمانگیز
آغوش سرد بارون پیکر خشک و بیجون بعد تو شد عزیزم سهم من پریشون بگو چی بود گناهم یه عمر چشم براهم منو سکوت خونه اشکای عاشقونه
بگو چی بود گناهم یه عمر چشم براهم
رفتی و بی تو هر شب بارونی نگاهم
چشام به رنگ پاییز اشکام همیشه لبریز
تو رفتی سرنوشتم بیتو شده غمانگیز
آغوش سرد بارون پیکر خشک و بیجون بعد تو شد عزیزم سهم من پریشون بگو چی بود گناهم یه عمر چشم براهم منو سکوت خونه اشکای عاشقونه

[ بدون نام ] دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:58 ب.ظ

سلامممممممممم ندای گلم
تقدیم به دوست خوبم ندا موفق باشی سربزن فعلا
اسب نجیب نازنین
پای همیشه سفر
گم شدهام تو بی کسی
منو به شهر من ببر
اسب سفید سرکشم
شعله تیز آتشم
اینجا منم شبیه تو تشنه یه نوازشم
منو ببر جایی که مرز حیات خونههای سنگی و سیمانی نیست
منو ببر جایی که در نقش عشق نشنونی از رنگ بی ایمانی نیست
منو ببر اونجا که دل قیمتی است تمامی زندگیام مال تو
اسب نجیب نازنین
پای همیشه سفر
گم شدهام تو بی کسی
منو به شهر من ببر
اسب سفید سرکشم
شعله تیز آتشم
اینجا منم شبیه تو تشنه یه نوازشم
منو ببر جایی که مرز حیات خونههای سنگی و سیمانی نیست
منو ببر جایی که در نقش عشق نشنونی از رنگ بی ایمانی نیست
فدای چین و شکن یار تو سلام نامردومیها مال تو
منو ببر اونجا که دل قیمتی است تمامی زندگیام مال تو
منو ببر جایی که مرز حیات خونههای سنگی و سیمانی نیست
منو ببر جایی که در نقش عشق نشنونی از رنگ بی ایمانی نیست
فدای چین و شکن یار تو سلام نامردومیها مال تو
منو ببر اونجا که دل قیمتی است تمامی زندگیام مال تو

سامی دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:29 ب.ظ

____________**__**_____* __________
___________***_*__*_____* _________
__________****_____**___****** ____
_________*****______**_*______** __
________*****_______**________*_**
________*****_______*_______* _____
________******_____*_______* ______
_________******____*______* _______
__________********_______* ________
__***_________**______** __________
*******__________** _______________
_*******_________* ________________
__******_________*_* ______________
___***___*_______** _______________
___________*_____*__* _____________
_______****_*___* ________سلام ____
_____******__*_** _________________
____*******___** __________________
____*****______* __________________
____**_________* ______به روزشد__
_____*_________* __________________
_____________*_* __________________
______________** __________________
http://martek.blogfa.com
خوشحال می شم سربزنی
موفق باشی
بدرود

[ بدون نام ] دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:31 ب.ظ

خانوم خانماسلاممممممممممم
خوش میگذره
نبینم توی چشات غم باشه حضرت علیه

رضا دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:24 ب.ظ http://www.hezartoyezehn.blogfa.com/

سلام ندا خانم ممنون که با محبتات شرمندم کردی
شعر قشنگی بود
و اون مطلب دومی هم زیبا بود چون یه جورایی حس کردم خیلی احساسی داری به بعضی چیزها حمله ور می شی و نقدشون می کنی
منم بروزم و در انتظارت
خوش باشی ندا جان همیشه همه جا

امیر سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:21 ق.ظ http://www.loloknat.blogfa.com

سلام ندا جون
میدونم از دستم عصبانی هستی ولی قربونت برم یه خورده بهم حق بده ٬ آخه امتحانام داره شروع میشه . منم کلی درس ریخته سرم.
من که گفتم هر وقت بیام نت بهت سر می زنم. پس مطمئن باش که من میام.
در ضمن از الطاف بیکرانت بینهایت ممنونم ندا جان

باران سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:50 ق.ظ http://www.aranbaran.blogfa.com

سلام ندا جان
خوبی خانومم
منم یه چیز رو نمی فهمم
شما که همه چیز رو مو به مو نمی دونی
شما که از اصل قضیه خبر نداری
شما که نمی دونی ......
بذار یه سری حرفا هست که نتونستم تا به حالا به کسی بگم
مجبورم نکن بهت بگم
نمی خوام کسی از این حرفا با خبر باشه
ولی تو دیگه داری مجبورم می کنی که هر چی......
ول کن
خواهش می کنم بیشتر از این در مورد این مسئله قضاوت نکن
چون اگه بگم که چی شده
مطمئنم حق رو به من می دی
شاید بدتر از من هم ناراحت بشی
پس دیگه قضاوت نکن
چون تو از اصل و عمق قضایا خبر نداری
ممنون می شم
باران

ساغر سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:12 ق.ظ http://saghar60.blogfa.com

مرسی از اینکه بهم سر زدی مثل همیشه خوب می نویسی

گل یخ سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:07 ب.ظ


شب چادرش را پهن کرده
روی خانه...
گور...
گهواره....
در زیر چادر شب
خفاش می چرخد
یک برگ از شاخه می افتد
خم می شود گندم
و آب در لیوان ساکن تیره می گردد
بالای چادر شب سوسوی فانوسی ست
سوسوی فانوس
و همه گواهی از اینکه ...
شب طولانیست و پر از رمز و راز
چشم بصیرت باید تا دریابیم

غلامرضا سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 07:20 ب.ظ http://www.vahmesabz.blogfa.com

سلام دوست من
فکر میکنم این نوشته زیبا رو خودت نوشته باشی. خوشحالم که مبینم دوباره قلم در دست گرفتی و دوستانت رو از نوشته های زیبات بهره مند میکنی......
به روز هستم
خدانگهدار

خلود سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:08 ب.ظ http://khanehomid.persianblog.com

روح کودکی در درون هر انسانی حتی ذر سن پیری نهفته هست...فقط باید ان را شکوفا کرد....
.
.
شاد باشید

خلود سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:31 ب.ظ http://khanehomid.persianblog.com

می نالد کودکی اش را
دیروز را
دیروز در غبار را
او کوچک بود و شاد
با پیراهنی به رنگ گلهای وحشی
سبز و سرخ
و همراه او مادرش
زنی با لباس های سیاه که بر رویشان شکوفه های سفید کوچک نشسته
بود
.
.
حسین پناهی

عمه ملک چهارشنبه 29 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:07 ق.ظ http://ame-malek.blogfa.com/



سلام

گلم خوبی

خیلی قشنگ بود
×××××××××××××××××××××××××××××××
صدا کن مرا که صدایت زیباترین نوای عالم است صدا کن مرا که صدایت قلب شکسته ام را تسکین میدهد صدا کن مرا تا بدانم که هنوز از یاد نبرده ای مرا نشسته ام تا شاید صدایم کنی صدایم کنی ومحبت بی دریغت را نثارم کنی
×××××××××××××××××××××××××××××××

به وب من هم سر بزن

خوشحال می شم

در ضمن دعا می کنم که توی امتحان هایت هم

موفق بشی


بای تا های

آرش چهارشنبه 29 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:16 ب.ظ http://yaremehrabon.blogfa.com/

سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه
من آپم و منتظره قدمهای پر مهر و محبت شما

به یاد داشته باش هر وقت دلتنگ شدی به آسمان نگاه کن. کسی هست که عاشقانه تو را می نگرد و منتظر توست. اشکهای تو را پاک می کند و دستهایت را صمیمانه می فشارد. تو را دوست دارد فقط به خاطر خودت. و اگر باور داشته باشی می بینی ستاره ها هم با تو حرف می زنند. باور کن که با او هرگز تنها نیستی. فقط کافیست عاشقانه به آسمان نگاه کنی

ندا چهارشنبه 29 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:38 ب.ظ


به اسمان نگاه می کنم بی اختیار چشمانم روی ابرهای تیره ثابت می ماند
و خاکستری این پهنه بر افراشته غباری از اندوه بر دلم میریزددرست مانند
قطرات ریز بارانی که بر بستر تشنه ی زمین فرو می ریزند و جریان می یابد
دلم نیز همراه قطرات باران به سوی کتاب زندگی رهسپار می گردد و در فصلی
که مکرر خوانده ام و هرگز تکراری نشده ارام می گیرد
فصلی از اغاز یک وابستگی رویش شکوفه های عشق بر نهال جوان دلهایی پاک و
خالص شکوفه ای که با نگاهی مشتاق جوانه می زند از دریای محبت سیراب
می گردد و در سخت ترین امتحانات ابدیده می شود و در کتاب زندگی جاودانه می ماند
و هر بار که مرور می شود تازه تر به چشم می اید
و ان روز که دست توانای عشق روز های تیره را به روشنی افتاب پیوند می دهد
فاصله ها طی میشود دلها به هم گره می خورد و سکوت سنگین خانه را
اوای چلچله های بی قرار می شکند و دنیایی تازه به روی مشتاق عاشقان لبخند می زند

... پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:03 ق.ظ

عزیز هر حرفی رو نمی شه
هر جا بگی
بعضی حرفا باید تو دلت خونه کنن
امیدوارم اینو خوب بفهمی

رضا پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:19 ق.ظ http://www.khalvat-e-man.blogfa.com

سلام ندا جان

ورپریده پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:32 ق.ظ http://varparidan.blogfa.com

سلام ندا
اینقد درس نخون پرفسور میشیا
ایشالله همه امتحانت خوب بشه
به جا منم بخون
قربونت
بایییییییییییییییییییییییییییییییی

رضا پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:34 ق.ظ http://www.khalvat-e-man.blogfa.com

منم تا تموم شدن امتحانا هی میام پیشت
کاری به این کارا ندارم D:
مرسی قربانت رضا
منتظرم بدو بیا پیشم که بعد یه ماه آپم

امیر پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 02:33 ق.ظ http://www.loloknat.blogfa.com

صبوری من و تو


سکوت دردناک منست در انتهای بودن تو

تو هم تمام می شوی

شبیه تمام شده های قبلی

که بودنشان

به آواز روسپی ها مانندست

و رفتنشان

به ناقوس کلیسا



میان ما همیشه

پُرست از کلماتی که

در جاهای خالی قرار می گیرند

و روزهای تکراری ام

پُرست از عشق های رهگذر

و من پُرم

از تمام جاده هایی که نرفته ام

و راه هایی که پشت سر

به خمیازه های ممتد مشغولند



و یک خیال واهی

"همیشه باید منتظر کسی بود که می آید"

هیچ کس هیچ کس هیچ کس

در انتهای این جاده نمناک و بی درخت

صبور نخواهد بود

و به دستی که تکان می خورد مدام برایش

نگاه نخواهد کرد

همه غریبه های غریبند

که با تاخیر

به آخرین قطار روز می رسند

و مرا

تنها می گذارند


آرش پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:52 ق.ظ http://ashk-o-boose.blogfa.com

سلاممممممممممممممم
همون مغروری که ادعای عاشقی میکرد حالا این جاست
ندا ی خوبممم
حالت خوبه خیلی دلم برات تنگ شده بود...!!!
از نزدیکی این صفحه ی وب تا دوری از تو
یه دنیا اشک و بوسه تقدیمت ..واسه دل تنگی هام
برای دختری که نه به ادعا ..بلکه با یه افتخار
هنوز می گه بچه ست

بچه گی ندا ...!!
فصل ..
دروغ های کودکانه
اشک های بی بهانه
دوستی هایی دور از مفهوم چون دوامه..!!
همیشه وقتی از بچه گی میگیم یاد ((هفت سالگی...))فروغ میافتم

ای هفت سالگی
ای لحظه ی شگفت عزیمت
بعد از تو هر چه رفت ٬
در انبوهی از جنون و جهالت رفت

بعد از تو پنجره که رابطه ای بود سخت زنده و روشن
میان ما و پرنده
میان ما و نسیم
شکست
شکست
شکست..!
بعد از تو آن عروسک خاکی که هیچ چیز نمی گفت
جز آب آب آب
در آب غرق شد

بعد از تو ما صدای زنجره ها را کشتیم
و به صدای زنگ ٬که از روی حرف های الفبا بر می خاست
و به صدای سوت کارخانه ها ٬دل بستیم

بعد از تو که جای بازیمان زیر میز بود
از زیرمیز به پشت میز
و از پشت میز ها
به روی میز ها رسیدیم
و روی میز ها بازی کردیم
و باختیم ٬رنگ تورا باختیم، ای هفت سالگی.


بعد از تو ما که قاتلان یکدیگر بودیم
برای عشق قضاوت کردیم
و همچنان که قلب هامان
در جیب هامان نگران است
برای سهم عشق قضاوت کردیم...!

...................
.....................

ندای عزیزم از دیر دیر آمدنم ناراحت نشو باور کن این اولین وب گردیم از دو ماه پیش تا حالا بود
فرصتی نیست برام ...باید یه کاری رو تموم کنم و تاتموم کردنش از خیلی چیزها دور باید باشم...!!

باید برم اما دلم می خواد این رو برات بنویسم
قسمتی از یه مناجاته..
((گرچه عشاق می میرند

ولی عشق هرگز نخواهد مرد

چرا که مرگ را شایستگی فرمانروایی نیست...!!))

موفق باشی به همراه عشقی که لایقشی
دوست دارت
آرش
تمام...!!


غریبی از دیار غربت پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:39 ق.ظ http://www.6560.blogfa.com

سلامممممممم نداجون

شب است و گیتی غرق در سیاهی
شب بلند است و سیاهی پایدار ، ولی
باور به نور و روشنایی است ،
که شام تیره ما را ، از تاریکی می رهاند
و از دل شبهای یلدا ، جشن مهر و روشنایی به ما ارمغان می رساند
تیرگی هاتان در دل نور خاموش باد ،
شب یلدا را به نور قرنها قدمت جاری نگه داریم .

شب یلداهای زیبا و به یاد ماندنی داشته باشی... بدرود.

سعید نانکیو پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:42 ق.ظ http://nanq.blogfa.com

سلام :::


عمر تو ۱۰۰ شب یلدا
دیل تو قد یک دریا تو این شب های سرما
یاد تو همیشه با ما



این شب یلدا مبارک




خیلی خو به

غریبی از دیار غربت پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:43 ق.ظ http://www.6560.blogfa.com

سلامممممممم عزیز

بیا یه دل کمی وارونه گردیم
برای هم بیادیوانه گردیم
شب یلدا شده نزدیک عیدست
برای هم بیا هندونه گردیم
یلدات مبارک

میلاد پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:53 ق.ظ http://godfatherr.persianblog.com/

سلام
وبلاگ قشنگی طراحی کردی تبریک
من هم طراحی وب میخونم وبلاگ منو ببین بعد اگه خواستی با هم تبادل لینک کنیم خوشحال میشم
خبرشو حتما بهم بده حتی اگه نمی خواستی تبادل کنید هم بگید لطفا

ایمان پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:28 ب.ظ http://shabhayetanhaie.blogsky.com

سلام
احوال شما؟
خیلی زیبا بووووووووووووود
موفق باشی

تو مرا هرگز نخواهی شناخت ...!!؟؟ پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 04:27 ب.ظ http://www.dele-zaar.blogfa.com

دلم گاهی برای خودم تنگ میشود ...
ولی ...
نمی دونی که گاهی زندگی ننگه ...

فرشاد قربانی پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 05:10 ب.ظ http://eshghoasheghe.blogfa.com

سلام با یکی دوست شو که دلش اونقدر بزرگ باشه که برای اینکه تو دلش جا بشی، لازم نباشه خودت رو کوچیک کنی به ما هم سر بزن بای در پناه حق موفق باشی[گل][قلب][چشمک][بوسه] وبلاگت خیلی قشنگه

پوریا پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 05:19 ب.ظ http://khamoshi.blogfa.com/

سلام
خوبین
میدونم
چیزی نمیخواد بگین حقم با شماست
ولی به خدا توان نوشتن رو ازم گرفتن
چندین بار حتی دیروز اومدم بنویسم تا نصف اش که رفتم نتونستم
ادامه بدم
وقتی میخونم جملات تو ذهنم نقش میبندند ولی وقتی میخوام بنویسم هیچی یادم نمیاد
بخدا تا حالا نشده بود قلمم با دلم همکاری نکرده باشه
حالا که این دو تا هم میخوان اغده هاشو نو سر من یکی خالی کنن از دیگرون انتظاری نمیشه داشت
اما ندا
دوست مهربون
همراه صمیمی
امشب شب یلداست
میگن
من اینجور شنیدم یا جایی خوندم که شب آرزو هاست
من تو این شب عزیز
یه آرزو میکنم
برا سال دیگه هم به انتظار میشینم برا ارزو های دیگرم
این آرزوم برا تو هست
شاید کوچیک
شاید بزرگ
این آرزوم فقط برا تو هست و بس
البته شاید دیگرون هم دوستات دوستام شریک این آرزوم باشن
از خدا میخوام صدامو بشنوه
و همه اونایی رو که آرزوهای محال تو سینشون تو دلشون هست رو به آرزوهاشون برسونه
و اما تو بهترین همراه من در این سال
از خدا میخوام که بتونی وقتی اومدی به وبلاگم بگی که به یکی از بهترین آرزوهای قلبیت رسیدی
و من بدونم که اره راست گفتند که شب آرزو هاست
شب یلدات مبارک

تنــهاتـرین تنــهایـان پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 05:24 ب.ظ http://tanhatarinetanhayan.blogsky.com

به نام تنــهاتـرین تنــها
00000000000000000
سلام ندا جان
یه خبر جدید دارم واست
امروز با سه آپدیت متفاوت در خدمتتون هستم !!
شاید برای اولین باری بود که کلبه تنهاترین تنهایان در یک رو سه بار آپدیت میشه !!
از این به بعد کلبه من تنهاترین یک روز در میون به روز میشه !!
امیدوارم که از غافله همراهی عقب نمونی و سعادت حضورت سبزت رو از من تنهاترین دریغ نکنی !!
بی نهایت خوشحال میشم اگه اون طرفا تشریف بیاری
و در آخر :
در پناه حضرت دوست شاد باشید و امیدوار.
0000000000000000000000000000000
____________امضاء : تنــهاتـرین تنــهایـان

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 05:24 ب.ظ

شعرت برا خودش قالب نداره فقط یه قالب داره
قالب .......
تپشهای قلبم را به باور خاطره هایم پیوند می زنم ،
و سرزمینی را که همزاد با خاک است و کهن تر از تاریخ ، برای نوباوگان خاک و تازه به دوران رسیدگان تاریخ زمزمه می کنم .
زمزمه می کنم که :
من از نسل شب شکنان روزگارم ،
من از نسل نورآفرینان پاک ،
از سلاله پاک آریائیان بردبارم ،
منم میراث هزار ساله زمین ،
همان ازشرق تا غرب گسترده آغوش ،
همان پیام آور مهر و دوستی ،
همان گرفته در فش آشتی بر دوش
نه خود ستیزم ، نه دیگر ستیز
مرا و یادگاران مرا به نیکی یادآر
که یادگار یادگاران من ، همه شادی است و شادمانی ؛
. . .

شب است و گیتی غرق در سیاهی
شب بلند است و سیاهی پایدار ، ولی
باور به نور و روشنایی است ،
که شام تیره ما را ، از تاریکی می رهاند
و از دل شبهای یلدا ، جشن مهر و روشنایی به ما ارمغان می رساند
تیرگی هاتان در دل نور خاموش باد ،
شب یلدا را به نور قرنها قدمت جاری نگه داریم . . . .

تنــهاتـرین تنــهایـان پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 05:27 ب.ظ http://tanhatarinetanhayan.blogsky.com

همیشه از شعرهای قشنگت لذت می برم
تنهاترین من تنها نزار منو
دلت آسمونی و روزگارت سبز باشه انشالله
یا علی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد