حکایت های من...

آمدم ...بنویسم ...آنچه خاک می خورد در این بی نهایت فکرم...

حکایت های من...

آمدم ...بنویسم ...آنچه خاک می خورد در این بی نهایت فکرم...

زدم بر طبل بی عاری پس .......

به جهنم که بعد از مرگم کسی نوشته هایم را نمی خواند

به جهنم که تنها می مانم یا نه .. ..به جهنم که بی کسی تنها کس من است

به جهنم که اگر می خوانی می خندی یا مسخره می کنی یا اصلا نمی خوانی

به جهنم که امروز من از دیروز هم سیاه تر است و فردایم تباه .. گمان کردی بی خیال شدم؟

نه دیوانه... دیوانه تر شده ام پس تا می توانی به حال و روزم بخند. ولی میدانی روزی می آید که......

تو هم دیگر نمی توانی که بخندی!!! آنوقت باز می گویم به جهنم که روح و جسمت را شیطان تسخیر کرده

و روز گارت سیاه تر از سیاه است . دیوانگی من بی سبب نیست . باز بخند و بگو دیوانه عاشقی؟

و من میگویمت: دیوانه .. عاشقی لیاقت می خواهد تو داری؟!؟ من که ندارم . با تمام دیوانگی ام ...

به این معتقدم که:: کلام مهمترین معجزه انسان است و منه دیوانه این معجزه را براحتی به بازی می گیرم

باز براین باورم که ... انسان بودن و ماندن چقدر دشوار است و چه زجری میکشد آنکه انسان است ولبریز از احساس

.تو چه ؟!؟!؟ تو که خود را اشرف مخلوقات میدانی به من بگو دیوانه تر از دیوانگی نهایتی هست؟؟؟

جایی خواندم :یک معادله نا برابر ولی منطقی آن این که... انسان حیوان است و حیوان انسان.. چه جمله ای

راستی میدانی فلسفه زندگی برای منه دیوانه چیست ؟ خود میگویمت تا بدانی

فلسفه زندگی من این است... یا مرگ آرزو یا آرزوی مرگ . به نظر تو که دیوانه نیستی کدام بهتراست

آهای دیوانه با همه این دیوانگی سوال دیگری هم دارم پاسخم را دهی بد نیست آن اینکه......

.گرفتی رویای کودکی ام را

گرفتی نشاط جوانی را ....ربودی شور آشنایی را

گرفتی عشق نهانی را ...در کمینی که بگیری ...دیوانگی ام را؟؟؟!!!؟؟

میماند فقط یک پی نوشت و آن اینکه ...روزگار یک صحنه نمایش است...هیچکس خودش نیست.

روحت را هویت بر باد رفته ات را به من نشان بده....تا جانم را به تو تقدیم کنم می توانی؟

راستی این دیوونه طفلکش رو خفه کرد خیلی راحت آخه نمی خواست پر پر بشه .همین

جهنم

نظرات 87 + ارسال نظر
مهندس دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 03:58 ب.ظ http://deldareg84.blogfa.com

به قول یه بابائی
where are y بابا

خودم ((ندا دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 04:19 ب.ظ http://daftarezendegi

زدم بر طبل بی عاری .. کنم رسوا همه باری
نگویی ای ندا دیوانه گشتی ... که من دیوانه بودم کو شفایی

گویند مردمان غم دیوانه می خورند
دیوانه هم شدیم و غم ما کسی نخورد

خاموشی پر صدا دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 05:01 ب.ظ

سلام
زدی بر طبل بی عاری
شدی رسوای این شاهی
نمیدانم چرا دیوانه مینامی
دل تو نیست هر جایی
نمیدونم هر وقتی میام پیش تو باید دلم بگیره
باید اعتراف کنم که دل نوشته هات بد جوری به دلم میشینه و ازت ممنونم که منو خبرم میکنی
امیدوارم که همیشه شاد و موفق باشین
مواضب خودتون باشین
در پناه خدا

darvish دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 06:01 ب.ظ http://darvish58.blogfa.com

آهنگ که جالب بود
هن
سلام
و متن
دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید
همین
التماس دعا

TaNzAd دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:39 ب.ظ http://www.tanzad.tk

۱۶ تا مطلب هست که باید بگم:
1. هیچ کس از بعد مرگ خودش و حوادسی که اتفاق می افته خبر نداره...(نکنه که تو خبر داری...؟!)
2. تنهایی گاهی اوقات خیلی بهتر از با هم بودن است...
3. بی کسی نیز خود کسی ست...!
4. "اگر می خوانی می خندی یا مسخره می کنی یا اصلا نمی خوانی" . به جز این سه گذینه، گذینه های دیگه ای هم بود که می شد استفاده کرد...
5. کسی بیهوده هیچ گمانی نمی کند...
6. "نه دیوانه" . اولا ممنون...و بعد هم این که: ز هشیاران عالم هر که را دیدم غمی دارد....دلا دیوانه شو، دیوانگی هم عالمی دارد...
7. تا ذهن آدم فارغ از نان شد
عشق آخرین ترفند شیطان شد
هر کس خدا را گوشه ی دنجی
سر زد به حکم خویش و پتهان شد
جز عشق چیزی را نمی دیدند
در چشم ها قحطی ایمان شد
سجاده های آبی گریه
در گنجه های کهنه پنهان شد
ابری عقیم از آسمان بارید
خواب زمین لبریز باران شد
آرامش شب های مهتابی
دلواپسی رعد و توفان شد
انسان مصیبت های عمرش را
مدیون بازی های شیطان شد
8. باید به اعتقاد دیگران احترام گذاشت...
9. "دیوانه تر از دیوانگی نهایتی هست؟؟؟" صحبت کردن در این باره در بحث ما نمیگنجه...
10. "انسان حیوان است و حیوان انسان" این معادله رو من هم خونده بودم...
11. فلسفه زندگی جالبی داری...! به نظر من که هیچ کدوم بهتر نیست...(به نظرات دیگران باید احترام گذاشت...!)
12. "در کمینی که بگیری ...دیوانگی ام را؟؟؟!!!؟؟" از اونجایی که چون از طرف فرد غیر دیوانه دارم می نویسم، نمی تونم به این سئوال جواب بدم...می تونی این سئوال رو از بعضی ها بپرسی که می تونن جواب بدن. پیدا میشن زیاد غصه نخور...(اصلا شاید خودم بعدا جواب دادم...! البته نه به این زودی ها)
13. "هیچکس خودش نیست" هنوز به این مساله شک دارم...
14. "روحت را هویت بر باد رفته ات را به من نشان بده" هویت بر باد رفته دیگر نشان دادن ندارد...
15. دیوانه ممکنه خیلی کارا بکنه...باید مواظبش باشی...
16. به عنوان مطلب آخر:
اگر نمی خوای که نظری از من باشه می تونی اطلاع بدی که دیگه این جا چیزی ننویسم...
اگر هم نه پس لطفا خبر کن...
...
آنچه را که هست، ببینید...

امین دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:34 ب.ظ http://www.friendscity.persianblog.com

سلام.مرسی که به من سر زدی.من شما رو لینکیدم.راستی در خانه ما رونق اگر نیست...عشق است...بازم بیا این وری....

توپولی سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 03:28 ق.ظ http://topolii.blogfa.com

سلام ندا خوفی

اگه چند وقت پیش این نوشتتو میخوندم یه نظر دیگه داشتم ولی حالا......
جهنمی که تو ازش صحبت میکنی از صد تا بهشت هم بهتره ( خنده)
واقعا که حرف حساب زدی که عاشقی هم لیاقت میخواد که من فکر نمیکنم کسی این لیاقت نصیبش بشه. چون همه عاشق های واقعی که الان هستن طبل تو خالی هستند.

امید وارم همیشه عاشق باشی و شاد.
باز هم میگم که عشق فقط تو قصه هاست.

آرزومند آرزوهایت

یا حق

[ بدون نام ] سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:35 ق.ظ

و

عشق متولد شد
از یک نگاه سرد
از یک دروغ گرم
عشق وسیله ای شد
برای گفتن دوستت دارم سهل تر از نوشیدن شراب
عشق بهانه ای شد
برای به دام انداختن ذهن های خالی
عشق وسیله ای شد
برای کشتن اعتماد خیالی
عشق بهانه ای شد
برای سخره کودکان خاکی
عشق وسیله ای شد
برای فراموشی ...
عشق وسیله ای شد برای تا بینهایت دیوانگی

مانی سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:22 ب.ظ http://www.myphotographs.blogfa.com

چه عزیزه ! اون صدا که پر از حادثه ی عشقه و نوره !
چه غریبه !‌ اون کسی که فقط یه عابره ،
عابره فکر و عبوره !
ندای نازنین
شکوه های قشنگی بود !
درد دل همه بود .
بازم برامون بنویس !!
ممنونم که فراموشم نمی کنی و میای بهم سر میزنی .
همیشه منتظرتم .

[ بدون نام ] سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:51 ب.ظ


نمی تابی دگر چون شمع روشن بر شب تارم
نمی بینی ، نمی دانی من دیوانه بیدارم
نوایم برنمی خیزد بسان چنگ خاموشم
گلی پژمرده بر شاخم ، چواز خاطر فراموشم
بگو بامن اگر یاد آورم آن آشنایی را
چسان باور کنم ای نازنین من جدایی را ؟!

ایمان سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 03:35 ب.ظ http://shabhayetanhaie.blogsky.com

سلام ندا جان
احوال شما؟
ندا جوووووون خیلی عالی بوووود
واقعا قشنگ بود
من که خیلی باهاش حال کردم
ایول
موفق باشی. . .

میلاد سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 03:52 ب.ظ http://milad-tanha18.blogfa.com/

سلام....
نمی دونم چی بگم اما فقط می دونم کم لطفی از طرف من بوده اما از دستی نبوده ........
متن قشنگی نوشتید اما غمگین بازم معذرت میخوام که نتونستم برای آپ قبلی بیام....
موفق تا آخر راه.........



























ایمان سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 03:59 ب.ظ http://shabhayetanhaie.blogsky.com

باز هم سلام ندا جون

نور را پیمودیم دشت طلا را درنوشتیم
افسانه را چیدیم و پلاسیده فکندیم
کنار شن زار آفتابی سایه بار ما را نواخت
درنگی کردیم
بر لب رود
پهناور رمز رویاها را سر بریدیم
ابری رسید و ما دیده فرو بستیم
ظلمت شکافت زهره را دیدیم و به ستیغ برآمدیم
آذرخشی فرود آ‚د و ما را در نیایش فرو دید

لرزان گریستیم خندان گریستیم
رگباری فرو کوفت : از در همدلی بودیم
سیاهی رفت سر به آبی آسمان سودیم در خور آسمان ها شدیم
سایه را به دره رها کردیم لبخند را به فراخنای تهی فشاندیم
سکوت ما به هم پیوست وما ما شدیم

تنهایی ما تا دشت طلا دامن کشید
آفتاب از چهره ما ترسید
دریافتیم و خنده زدیم
نهفتیم و سوختیم

هر چه بهم تر تنهاتر
از ستیغ جداشدیم
من به خاک آمدم و بنده شدم
تو بالا رفتی و خدا شدی

ایمان سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 04:01 ب.ظ http://shabhayetanhaie.blogsky.com

باز هم من اومدم

باز باران بی ترانه
باز باران ,با تمام بی کسی های شبانه
می خورد بر مرد تنها ,می چکد بر فرش خانه
باز می اید صدای چک چک غم...باز ماتم

من به پشت شیشه ی تنهایی افتاده
نمی دانم...نمی فهمم
کجای قطره های بی کسی زیباست؟؟؟؟

نمی فهمم, چرا مردم نمی فهمند
که ان کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد
کجای ذلتش زیباست؟؟؟

نمی فهمم..کجای اشک یک بابا
که سقفی از گل و اهن به زور چکمه های باران
به روی همسر و پروانه های مرده اش ارام باریده
کجایش بوی عشق وعاشقی دارد؟؟؟

نمی دانم..نمی دانم چرا مردم نمی دانند
که باران, عشق تنها نیست
صدای ممتدش در امتداد رنج این دلهاست
کجای مرگ ما زیباست...نمی فهمم!!!!؟

یاد ارم, روز باران را
یاد ارم مادرم در کنج باران مرد
کودکی ده ساله بودم
می دویدم زیر باران..از برای نان
مادرم افتاد
مادرم در کوچه های پست شهر ارام جان می داد
فقط من بودم و باران و گل های خیابان بود
نمی دانم
کجای این لجن زیباست؟؟؟؟

بشنو از من, کودک من
پیش چشمم, مرد فردا
که باران هست زیبا از برای مردم زیبای بالادست
و ان باران که عشق دارد ...فقط جاریست برای عاشقان مست
و باران من و تو درد و غم دارد

خدا هم خوب می داند که

این عدل زمینی ,عدل کم دارد

نیتوفر سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 06:20 ب.ظ http://gooshi_dastet.persianblog.com

سلام.واقعا قشنگ بود.مرسی.
به منم یه سر بزن.

آرش سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 07:42 ب.ظ http://ashk-o-boose.blogfa.com

سلام ندای عزیز..!!
ببخشید چند بار اومدم که نظر بدم ولی هربار به دلیلی نشد

از این شاعر جدیدا خیلی میخونم
سی و پنجمین تازیانه ات را

بنواز

بانوی من!

سی و پنجمین سکوتت را

در چشم های بیهوده ام فروکن

و بنوش

خونابه ی قلب آخرین جوانی مرا،

آخرین چهره ی «من» مهربانت را

آتش بزن!

بسوزان مرا،

این دیو هنوز دیوانه ات را

هوشیارانه ببر!

-----------------
میدونی دیوونگی توی عشق همیشه آدم ها رو به عزلت می کشونه به با خود تنها بودن و این خصوصیت یه عشق واقعیه..
تنها چیزی که عشق نباید بشناسه هراس و منطق زمینیمونه..که تنها توی دیوونهگی یافت میشه..
به قول مولوی عاقلان را برگریز و بر حضر عاشقان را زمره بر دریا شدن.. و این دریا تنها کسایی رو می پذیره که توشون دیوانگی و مستی ژرفایی چون خودش رو داشته باشه..

این چندخط رو اول یکی از تقویم ها سالیانم نوشته بودم دلم می خواد بخونیش..!!

ای کاش می توانستم نظام طبیعت را درک کنم..
این که چه طور دیوانگی ، عشق و بخشش به هم می آمیزند
و هیچ چیز نمی تواند این ها را از هم جدا کند...!!

راستی ندا آدم ها هیچ وقت نمی تونند کسایی رو که عاشق نگهشون می دارند فراموش کنند ..یادت نره دختر همیشه عاشق..!!؟

امین سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:10 ب.ظ http://hu.blogsky.com/

سلام ندا جون
مطلب این دفعه بسیار زیبا بود موفق باشید

محمد سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:25 ب.ظ http://www.arezoobarani.mihanblog.com

سلام ابجی جون
خوبی عزیز
ممنون که خبرم کردی
اپ بسیار زیبایی بود
همشو نخوندم
باز می یام
اماده باش می خوام سر به سرت بزارم
باز هم بیا پیشم
فراموشمون نکنی
منتظرتما

خواستم دیگر عاشق نباشم .
خواستم رنگ عشق را از زندگیم پاک کنم .
خواستم دل ببرم از هر آنچه با عاطفه نسبتی دارد .
اما ...
چقدر سخت است دوست داشتن و فراموش کردن !
چقدر تلخ است طعم عشق چشیدن و ترک آن !
چقدر مشکل است دل سپردن و دل بریدن !
آه عشق
چه زیباست
الهی جون بگیره

امیر چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:41 ق.ظ http://www.loloknat.blogfa.com

اگر دیوانه می خواهی من اینجام
می بینی ام؟
برو دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد
و من دیوانه ام
در عالم دیوانگان دیوانگی معنا ندارد
دل از رنگ و ریا شستن
و من شستم
و من...
برو دیوانه شو ٬اگر خواهی خدا بینی
و من دیدم
و من ...


منتظرتم چون بازم برگشتم.

از تبار درد چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:54 ق.ظ http://www.tandis-tanhaee.blogsky.com

سلام
ممنونم که بهم سر زدی
راستی چرا طفلکتو خفه کردی؟؟؟؟
منم آپم
منتظرت

قصه ها و غصه ها چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:11 ب.ظ http://www.aminstory.blogfa.com

سلام
این جهنم چه جور جایی است

محمد چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:37 ب.ظ http://www.parastooyehmohajer.blogfa.com

سلام
خیلی زیبا مینویسی

تا اخرش خوندم واین دردی که تو سینه دارم با خوندن این دست نوشته هات من به گریه انداخت

دیشب باز بارون زد وباز بو بارون من دیونه کرد

و باز ای دیونگی تو رو بیادم اورد
به منم سر بزنی خوشحال میشم
یاهو[گل][بدرود]

بابک چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:51 ب.ظ http://www.babak.23.mihanblog.com

سلام

[ بدون نام ] چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:43 ب.ظ

و عشق صدای فاصله هاست...
فاصله هایی که غرق ابهامند

[ بدون نام ] چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:46 ب.ظ

دلم سخت گرفته است
دلم سخت گرفته از این مهمانخانه . مهمان کش
روزش تاریک

* * *

تنهاترین تنهایان پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 04:18 ق.ظ http://tanhatarinetanhayan.blogsky.com

ممنون که سر زدی دوست خوبم ... بازم اونورا بیا خوشحال میشم ... یا علی.

ب پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:46 ق.ظ http://behi.tk

سلام زیبا بود .......................

بیا اونورا

پریسا پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:43 ب.ظ http://www.baranedeltangiha.blogfa.com

برای زندگی کردن بسیار کم فرصت داریم
اما برای روزی که خواهیم رفت
از اینجا تا ابدیت...
خونه قشنگی داری
موفق باشی

ورپریده پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:35 ب.ظ http://varparidan.blogfa.com

سلام ندا
خوبی؟؟؟؟
میبینم که طبل زن هم شدی
اونم از نوع بی عاری(چشمک)
یادم باشه واسه محرم بگم بیای هیئتمون طبل بزنی
بسه دیگه بهتر کمتر مزخرف بگم
و هزاران بار مردن رنج بردن
و گاهی حرف های پیچ در پیچ و هم هیچ
فعلا بایییی

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 03:57 ب.ظ

با حال بود

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 03:57 ب.ظ

خیلی تابلو بود الان حتما فهمیدی من کیم

من چرا اینقدر تابلو ام؟

ساغر پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 05:46 ب.ظ http://saghar60.blogfa.com/

سلام ندای عزیزم واقعا دستت درد نکنه عالی بود
من هم آپ کردم خواستی سری بزن

ابلیس پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:34 ب.ظ http://eblise-zamin.blogfa.com

سلام ندا جان
واقعا آفرین خیلی جالب بودن واقعا بتون تبریک می گم به خاطره این صلیغتون کلا خوندمشون
موفق باشید خیلی دوس دارم واسه آپ بعدی خبرم کنید
منم آپم میتونی خوشحالم کنی
منتظرتم گلم

هاپال پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:13 ب.ظ http://www.kopo.blogfa.com

به نام حضرت آدم..... به جهنم که میان غربت پنهان کافی نت نوشته ات بغضم را تر کاند ...

ایمان پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:48 ب.ظ http://shabhayetanhaie.blogsky.com

سلام ندا جان
احوال شما؟
من آپ کردم
منتظر حضورتم
موفق باشی

ehsan جمعه 28 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:18 ق.ظ

سلام و شرمنده
من اون پیام رو اشتباه دادم . تو هم لطف کن هم ببخش و هم شماره را پاک کن .
اون ندا یه کس دیگه بود . اون از قزوین بود . کارم داشت . من شماره دادم .
شرمنده عزیز
دوست خوب وبلاگی من ، زیباترین دل این دنیا ، روزه ات قبول خدای دل ها

سامی جمعه 28 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:21 ق.ظ http://martek.blogfa.com

____________**__**_____* __________
___________***_*__*_____* _________
__________****_____**___****** ____
_________*****______**_*______** __
________*****_______**________*_**
________*****_______*_______* _____
________******_____*_______* ______
_________******____*______* _______
__________********_______* ________
__***_________**______** __________
*******__________** _______________
_*******_________* ________________
__******_________*_* ______________
___***___*_______** _______________
___________*_____*__* _____________
_______****_*___* ________سلام ____
_____******__*_** _________________
____*******___** __________________
____*****______* __________________
____**_________* ______به روزشد__
_____*_________* __________________
_____________*_* __________________
______________** __________________
http://martek.blogfa.com
.........
.......
.....
سلام ندا
نمیایی
به روزما؟

ندا((خودم جمعه 28 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:31 ق.ظ


وب گردی های دیشب من بائث شد از یه متن خیلی خوشم بیاد چون با این دیوونه بازی هام یه جورایی همخونی داره .برات مینویسم تا ببینید این دنیا می طلبه که واقعا بزنم بر طبل بیعاری .تازه کسی هم خرده نمیگیره نیست دیوونه شدم پس بخون........
محض یاد آوری... خاطرات تلخم را مینویسم !!!
زهر زندگی سخت جانم کرده است !!!
روحم را عریان خواهم کرد از جسم !!!!
تا ببینند من هم خری هستم مثل خودشان که لباس آدمیت را کش رفته ام !!!!
از دست زمانه چه گلایه ؟؟؟
از آدمیزاد چه گلایه؟؟؟
لعنت به کالبد شیطانیم که هوس آدم شدن نداشت.....
یکی هم نوشته بود :: پینوکیو هم قبل از این که آدم بشه خر شد . این جمله هم برام جالب بود . تقدیمی از یه دیوونه

ایمان جمعه 28 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:21 ق.ظ http://shabhayetanhaie.blogsky.com

زندگی نبرد بی فرجام لحظه هاست. . .
هدف جنگیدن
خون دادن و به خون غلتیدن است
هدف پیروز شدن نیست
که حریفی در این میانه نیست....
زندگی نبرد بی پایان میان من و من است
گرچه هنوز مشخص نیست
کین نبرد مدام بر سر چیست. . . . . . . . . !!!!!!!!
جمعه خوبی داشته باشی ندا جون

ایمان جمعه 28 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:04 ب.ظ http://shabhayetanhaie.blogsky.com

سایه تون سنگین مولا کجا رفته اون چشاتون

کوچه خیلی وقت مونده چشم به راه قدماتون

سایه تون سنگینه مولا ما گلایه ای نداریم

هر کجا باشیم شما رو روی چشمامون میذاریم

سایه تون سنگین مولا یه نیگا بندازین اخر

آقا جون به زیر پاتون آقاجون به زیر پاتون

اگه ما رو دوست ندارین یه اشاره بسمونه

خودتون بگین که این دل بمیره یا که بمونه

ما دیگه حلقه به گوشیم هر چی که بگین همونه

بگین این صدا براتون بخونه یا که نخونه

ما دیگه سقف شماییم قلبمون از این تباره

تا شما سرور مایید برده بودن افتخاره

وقتی چشماتون میتابه این ستاره یه سرابه

ما خراب اون چشاییم آخه خمره شرابه

تا ما اهل انتظاریم جمعه مون سرد و کسل نیست

جمعه روز خوب عشقه وقت تعطیلی دل نیست

کی میایین قبله عالم تا دلامون بشه روشن

کی میایین یوسف زهرا(س)خوشم به بوی پیرهن

توی این شبا آقاجون نجفین یا کربلایین

بی شما سینه عاشق تپیدن رو کم میاره

بی شما باغ ستاره دیگه روشنا نداره

بیشتر از هزار و صد ساال جاتون اینجا مونده خالی

بی حضورتون به والله نداره زندگی حالی

Mosafer kochooloo جمعه 28 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:07 ب.ظ http://nedajonam.persianblog.com

دستم بوی گل می داد.

مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند.

اما هیچ کس فکر نکرد

که شاید من یک گل کاشته باشم

فرید جمعه 28 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:29 ب.ظ http://www.golhayekaghazi.blogfa.com

ندا خانوم سلام...
در حال خوندن سابر نوشته های شما هستم و در میان کلمات دلربای شما غوطه
می خورم...
احساس می کنم زدن بر تپل بی عاری معقول ترین کاریه که
در این روزهای بارونی باید انجام داد...
*************************************

ای مهربانتر از من
با من
در دستهای تو
آیا کدام رزمز بشارت نهفته بود ؟
کز من دریغ کردی
تنها تویی
مثل پرنده های بهاری در آفتاب
مثل زلال قطره بباران صبحدم
مثل نسیم سرد سحر
مثل سحر آب
آواز مهربانی تو با من
در کوچه باغهای محبت
مثل شکوفه های سپید سیب
ایثار سادگی است
افسوس آیا چه کس تو را
از مهربان شدن با من
مایوس می کند؟

[ بدون نام ] جمعه 28 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:32 ب.ظ

به ناگهان می آید
عشق را می گویم
بسان بهمنی
غلتان
و صاعقه ای
رخشان
می آید
با هزاران لهجه
تا هم آواز قناری شود
و در آینه ای به وسعت ملکوت
سیمای ازلی خود را بنگرد

فرید جمعه 28 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:34 ب.ظ

به ناگهان می آید
عشق را می گویم
بسان بهمنی
غلتان
و صاعقه ای
رخشان
می آید
با هزاران لهجه
تا هم آواز قناری شود
و در آینه ای به وسعت ملکوت
سیمای ازلی خود را بنگرد

مانی جمعه 28 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:55 ب.ظ http://www.myphotographs.blogfa.com

باز کن پنجره را وبه مهتاب بگو صفحه ی ذهن کبوتر آبیست
تا که از پنجره ی چشمانت عشق آغاز شود .
سلام
در این روزهای بارانی پاییزی شهر ،
کبوتر گم شده ی وبلاگم منتظر نگاه مهربان توست !

ye gitare shekasteh جمعه 28 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 01:41 ب.ظ http://yegitareshekasteh.blogfa.com

تو همونی که میگفتی تو دنیا هیشکی مثل من پیدا نمیشه ......
تو همونی که می گفتی قلبم ماله تو باشه واسه همیشه .....


به جهنم که بعد از مرگم کسی نوشته هایم را نمی خواند

به جهنم که تنها می مانم یا نه .. ..به جهنم که بی کسی تنها کس من است

به جهنم که اگر می خوانی می خندی یا مسخره می کنی یا اصلا نمی خوانی

به جهنم که امروز من از دیروز هم سیاه تر است و فردایم تباه .. گمان کردی بی خیال شدم؟

نه دیوانه... دیوانه تر شده ام پس تا می توانی به حال و روزم بخند. ولی میدانی روزی می آید که......

تو هم دیگر نمی توانی که بخندی!!! آنوقت باز می گویم به جهنم که روح و جسمت را شیطان تسخیر کرده

و روز گارت سیاه تر از سیاه است . دیوانگی من بی سبب نیست . باز بخند و بگو دیوانه عاشقی؟

منم جمعه 28 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 01:59 ب.ظ http://adolfmanson.blogfa.com

سلام...

نمیدونم منو میشناسی یا نه...

.
.
.

من آپم...
.
.
.


پس بیا...[گل]

[ بدون نام ] جمعه 28 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 04:19 ب.ظ

بنویس از سر خط...

ایمان جمعه 28 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 04:27 ب.ظ http://shabhayetanhaie.blogsky.com

وقتی عاشق شوی راز دلت را گفته نتونی

وقتی عاشق شوی راز دلت را گفته نتونی
چقدر سخته خدایا
چقدر سخته خدایا
چقدر سخته خدایا
روز نوروز بچینی گل سرخ
بر سر راه نگار خرج کنی
دلبرت بیاد بپرسد کار کیست
تو براش گفته نتونی
چقدر سخته خدایا
چقدر سخته خدایا
تو براش گفته نتونی
دلبرت خنده کند با دیگران
تو بسوزی و براش گریه کنی
دلبرت بیاد بپرس چرا
تو براش گفته نتونی
چقدر سخته خدایا
چقدر سخته خدایا
دلبرت سفر کنه تنها بشی
مثل ماهی ها از آب جدا بشی
مجنون شوی تباه شوی
تو به کس گفته نتونی
چقدر سخته خدایا
چقدر سخته خدایا
وقتی عاشق شوی راز دلت را گفته نتونی
وقتی عاشق شوی راز دلت را گفته نتونی

هاپال جمعه 28 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 07:28 ب.ظ http://www.kopo.blogfa.com

به نام حضرت آدم ....... دوست عزیزم نه تنها مطلبت ناراحتم نکرد بلکه احساس لذت اندوهناک عمیقی بهم داد...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد