حکایت های من...

آمدم ...بنویسم ...آنچه خاک می خورد در این بی نهایت فکرم...

حکایت های من...

آمدم ...بنویسم ...آنچه خاک می خورد در این بی نهایت فکرم...

و اما ...

و اما عشق..................

کلامی سه حرفی که عین آن عطش .. شین آن شوق و حرف آخرش را قسم می نامم

پس من با تمام احساسم میگویم... قسم به عشق قسم به عطشی سیری ناپذیروشوقی دلنشین

شاید لذت عشق و تمام حس زیبای آن در انتظارش باشد

چشم انتظار عزیزی که خواهد آمد و من بی صبرانه حتی ثانیه هایش را عزیز می دارم.

لابد گمان کردید دیوانه شدم ؟ من دیوانه ترینم و اشتیاق دیدن یار برایم سیری ناپذیر و ابدیست

اگر خواستید سنگ سارم کنید یا ناسزایم دهید ولی من عاشقم و این عشق را آسان

به کف نیاوردم .پس برایم مهم نیست که ملعبه ی دیگران باشم .آخر همین طعنه ها

برایم حکم آزمونی را دارد که نمیدانم فرجامش چه خواهد شد . گریه های شبانه ام گواه

عشق من و....دلتنگی های این دل بیتاب بهترین همراه و یک جسم تبدار هماره با من

و چه لذتی دارد این التهاب و انتظار..........

ختم کلام اینکه ...........

خـــــــــــدایا

جانم را مگیر تا وقتی که.....

به چشمانش چشم ندوخته ام.....

تا نگاه نازنینش را لمس نکرده ام....

تا انتظارم به پایان نرسیده....

اگر جانم را بگیری قبل از آنکه.....

به صدایش عروج کنم

روح پریشانم زمین را ترک نخواهد کرد

عاشقی

نظرات 49 + ارسال نظر
مهدی سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:15 ب.ظ http://www.taranomebaran68.blogfa.com

سلام
خوبی؟
خیلی قشنگ نوشتی
موفق باشی
بای

TaNzAd سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:41 ب.ظ http://www.tanzad.tk

آرزو می کنم که اون عزیز هر چه زودتر بیاد...
ما نه شمارو سنگ سار می کنیم نه نا سزا میگیم و نه فکر می کنیم که(خدا نا کرده) دیوانه شدین...
به عشق شما احترام میذاریم...
انشا الله که همیشه در انتظار و التهاب باشین...
...
شنیدنیها را ببینید...
منتظرم...

darvish سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:49 ب.ظ http://darvish58.blogfa.com

جسم به عشق زنده است
انشاءالله همیشه عشق پاک داشته باشی
حق نگدارت
بچه

خودم سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:00 ب.ظ

سلام به بغض های قدغن !
سلام به سکوت های ناگهان !
به اشک های نیامده . به درد
دلهای ممنوع و هوسهای بی شکیب و تمناهای نامرغوب
آبی بلند را می اندیشم ، و هیاهوی سبز پایین را .
ترسان از سایه خویش ، به نی زار آمده ام
چه زیبا نگاشته ای عزیزم
به دنیای عشق ما گذری کن
تا به اکرام قدومت دلخوش کنیم

[ بدون نام ] سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:01 ب.ظ

چقدر از این نقابها بدم می آید
چقدر از این شکلکهای جورواجور متنفرم
روزگار یک بالماسکه است
هیچ کس خودش نیست
روحت را به من نشان بده
تا جانم را به تو تقدیم کنم

فراموش شده !!! سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:13 ب.ظ http://ali-tanhaa.blogfa.com

عشق وقتیه که مادر بزرگ من ارتروز گرفته، نمی تونه خم بشه و ناخن هاش رو لاک بزنه. پدر بزرگم این کار رو براش میکنه ،حتی حالا که دستاش ارتروز گرفتن .
عشق وقتیه که که شما واسه غذا خوردن میری بیرون و بیشتر سیب زمینی سرخ شده خودتون رو میدهید به دوستتون بدون اینکه از اون انتظار داشته باشید که کمی از غذای خودشو به شما بده.
عشق وقتیه که مامان برای بابا قهوه درست میکنه قبل از اینکه بده به بابا امتحانش میکنه تا مطمئن بشه که طعمش خوبه.
عشق وقتیه که شما همش همدیگر رو میبوسیدبعد وقتی از بوسیدن خسته شدیدهنوز دوست دارید با هم باشید پس بیشتر با هم حرف میزنید.
عشق وقتیه که شبها مامان من و میبوسه تا خوابم ببره.
عشق وقتیه که مامان بهترین تیکه مرغ رو میده به بابا.
عشق وقتیه که مامان بابا رو خندان می بینه و بهش میگه که هنوز از رابرت ردفورد خوش تیپ تره.
عشق وقتیه که سگت می پره بغلت و صورتت رو لیس میزنه حتی اگه تمام روز تنهاش گذاشته باشی.
عشق وقتیه که خواهر بزرگترم تمام لباسهای خودشو میده به من و خودش مجبور میشه بره بیرون تا لباس جدید بگیره.
عشق وقتیه که موقع رفتن از جای از موزه هاتون ستاره های کوچولویی خارج میشن.
عشق اون چیزیه که لبخند رو وقتی خسته ای به لبت میاره.
عشق همون باز کردن کادوهای کریسمسه به شرطی که یه لحظه دست نگهداری و با دقت گوش کنی.
اگه می خوای دوست داشتن رو یاد بگیری باید از دوستی که بیشتر از همه ازش متنفری شروع کنی.
عشق مثل یه پیرزن و پیرمرد کوچولو می مونه که هنوز با هم دوست هستن بعد از سالها زندگی.
عشق اون موقعس که تو به پسره میگی از تیشرتش خوشت میاد بعد اون هر روز می پوشتش

دربدرها چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:00 ق.ظ http://darbedarha.blogfa.com

سلام خوبی؟ میگم عاشقیم عالمی داره ...ولی عاشق موندن تا تهش خیلی مهمه و خیلیم سخته ....
اوندفعه که سر نزدی لااقل ایندفعه بیا آپیم

فراموش شده !!! چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 07:43 ق.ظ

نقطه ها در هم آمیختند . . . خطها شکستند . . . زمان کشیده شد . . . و حال تو مرا می خواهی . . . نمی دانم که چه هنگام من هم نقطه ای خواهم شد . . . حال هم شاید نقطه ای باشم . . . در پس آسمانی پر از نقطه های نورانی و خاموش . . . می روم تا به نور برسم . . . سو سو های نور که از روبرویم می آیند و می روند و شاید این منم که سرگشته و گم از کنارشان عبور می کنم . . . این آخرین نقطه است یا آن یکی ؟ این آخرین سوسو است یا آن یکی ؟ این آخرین راه است یا آن یکی ؟ . . . ان یکی . . .آری آن یکی . . . یکی بوده و یکی هست

فراموش شده !!! چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 07:44 ق.ظ

به مرادم روی آوردم همه چی را با تلخی شروع کرد
به دفتر خاطراتم روی آوردم، تلخی های گذشته را به یادم آاورد
به گذشته روی آوردم که پر از درد و غصه بود
به آینده روی آوردم هنوز وقتش نبود
به دریا روی آوردم خروشان شد
به شمع روی آوردم اشک ریخت و خاموش شود
به ابر روی آوردم باران شد و بارید
به آتش روی آوردم خاکستر شد
به رنگین کمان روی آوردم رنگ زیبایش را از دست داد
به چشمه روی آوردم خشک شد وبی آب شد
به پرندگان روی آوردم آوای غم سرودند
به زمان روی آوردم دفتر غم برویم گشود.

[ بدون نام ] چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:18 ق.ظ

همیشه همین طور است
یکی می ماند
تا روزها و گریه ها را حساب کند
یکی می رود
تا در قلبت بماند تا ابد
اشک هایت را پشت پایش بریزی
رسم رویا ها همین است
که تنها بمانی با اندوه خویش
روزها و گریه ها را
به آسمان خالی ات سنجاق کنی
باید باور کنی بر نمی گردد
که بگویی چقدر شبها سر بی شام گذاشته ای
تا بتوانی هر صبح
با یک شاخه گل ارزان
منتظرش باشی

یه دوست چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:59 ق.ظ

سلام.خیلی دلم تنگ بود.بازممثل همیشه مطالب زیبا وجذاب.انشاءالله روند رو به رشدتوادامه بدی.حق یارت عزیز

ایمان چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:55 ق.ظ http://shabhayetanhaie.blogsky.com

سلام ندا جان
احوال شما؟
مطلب این دفعه ت هم مثل همیشه خیلی زیبا بوووووووووووود
ولی ای کاش تو این دنیا هیچ وقت هیچ عشقی وجود نداشت
ای کاش.............

عشق گاهی خواهش برگ است در اندوه تاک
عشق گاهی رویش برگ است در تن پوش خاک

عشق گاهی ناودان گریه ی اشک بهار
عشق گاهی طعنه بر سرو است در بالای دار

عشق گاهی یک تلنگر بر زلال تنگ نور
پیچ و تاب ماهی اندیشه در ژرفای تور

عشق گاهی می رود آهسته تا عمق نگاه
همنشین خلوت غمگین آه

عشق گاهی شور رستن در گیاه
عشق گاهی غرقه ی خورشید در افسون ماه

عشق گاهی سوز هجران است در اندوه نی
رمز هوشیاریست در مستی می

عشق گاهی آبی نیلوفریست
قلک اندیشه ی سبز خیال کودکیست

عشق گاهی معجز قلب مریض
رویش سبزینه ای در برگ ریز

عشق گاهی شرم خورشید است در قاب غروب
روزه ای با قصد قربت ذکر بر لب پایکوب

عشق گاهی هق هق آرام اما بی صدا
اشک ریز ذکر محبوب است در پیش خدا

عشق گاهی طعم وصلت می دهد
مزه ی شیرین وحدت می دهد

عشق گاهی شوری هجران دوست
تلخی هرگز ندیدن های اوست
0
عشق گاهی یک سفر در شط شب
عشق پاورچین نجوای دو لب

عشق گاهی مشق های کودکیست
حس بودن با خدا در سادگیست

عشق گاهی کیمیای زندگیست
عشق در گل راز ناپژمردگیست

عشق گاهی هجرت از من تا ما شدن
عشق یعنی با تو بودن ما شدن

عشق گاهی بوی رفتن می دهد
صوت شبناک تو را سر می دهد

عشق گاهی نغمه ای در گوش شب
عادتی شیرین به نجوای دو لب

عشق گاهی می نشیند روی بام
گاه با صد میل می افتد به دام

عشق گاهی سر به روی شانه ای
اشک ریز آخر افسانه ای

عشق گاهی یک بغل دلواپسی
عطر مستی ساز شب بو اطلسی
عشق گاهی هم حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند

عشق گاهی نو بهاری گاه پاییزی سرخ زرد!
گاه لبخندی به لب های تو گاهی کوه درد

عشق گاهی دست لرزان تو می گیرد درون دست خویش
گاه مکتوب تورا ناخوانده می داند زپیش

عشق گاهی راز پروانه است پیرامون شمع
گاه حس اوج تنهاییست در انبوه جمع

عشق گاهی بوی یاس رازقی
ساقدوش خانه ی بن بست یاد مادری

عشق گاهی هم خجالت می کشد
دستمال تر به پیشانی عالم می کشد

عشق گاهی ناقه ی اندیشه ها را پی کند
هفت منزل را تا رسیدن بی صبوری طی کند

عشق گاهی هم نجاتت می دهد
سیب در دستی و صاحبخانه راهت می دهد

عشق گاهی در عصا پنهان شود
گاه بر آتش گلستان می شود

عشق گاهی رود را خواهد شکافت
فتنه ی نمرودیان زو رنگ باخت

عشق گاهی خارج از ادراک هاست
طعنه ی لولاک بر افلاک هاست
عشق گاهی استخوانی در گلوست
زخم مسماریست در پهلوی دوست

عشق گاهی ذکر محبوب است بر نی های تیز
گاه در چشمان مشکی اشک ریز

عشق گاهی خاطر فرهاد و شیرین می کند
گاه میل لیلی اش با جام مجنون می کند

عشق گاهی تاری یک آه بر آیینه ای
حسرت نا دیدن معشوق در آدینه ای

عشق گاهی موج دریا می شود
گاه با ساحل هم آوا می شود

عشق گاهی چاه را منزل کند
یوسفین دل را مطاع دل کند

عشق گاهی هم به خون آغشته شد
با شقایق ها نشست و هم نشین لاله شد

عشق گاهی در فنا معنا شود
واژگان دفتر کشف و تمناها شود

عشق را گو هرچه می خواهد شود

با تو اما عشق پیدا می شود
بی تو اما عشق کی معنا شود...؟

محمد چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:39 ب.ظ http://www.arezoobarani.mihanblog.com

سلام ابجی جون
خوبی عزیز
چه عجب یادی از فقرا کردی
کم سر می زنی
ممنون که خبرم کردی
اپ زیبایی بود
همیشه از این کارا بکن
منتظرتم

خسته ام ...! خسته نبودنت ...! خسته از روزهایی که بی تو شب میشود و شبهایی که باز هم بی تو میگذرد تا که طلوعی و غروبی دیگر بیایند و باز هم گذر زمانها که بی تو میگذرد ...! میگذرد ...! میگذرد و باز هم میگذرد ...!

حضرت عشق چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:55 ب.ظ http://hazrat-eshgh.blogsky.com

سلام ندا جان خوبی ؟؟
امیدوارم که حالت خوب باشه
می دونم که حق داری گله کنی جون خودم نمی تونم
امسال رفتم پیش دانشگاهی و درگیر کنکورم
تو رو خدا ببخشم که نمی تونم بهت سر بزنم به خدا این آپ رو هم به زور دارم می کنم چون اصلا وقت ندارم
به بزرگیه خودت ببخشم
خوب ؟؟
می دونم که درکم می کنی
پس خیالم راحته
ممنونم که همیشه بهم سر می زنی
امیدوارم روزی بتونم محبت هاتو جبران کنم
فعلا.......

ایمان چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:55 ب.ظ http://shabhayetanhaie.blogsky.com

سلام ندا جان
بابت شعری که فرستاده بوودی مرسی
خیلی قشنگ بود خیلی به دیم نشست
کلی با خوندنش گریه کردم
ازت ممنونم
زندگی زیباست نه به زیبایی حقیقت
حقیقت تلخ است نه به تلخی جدایی
جدایی سخت است نه به سختی تنهایی

موفق باشی

شبهای برفی من و تو چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 01:47 ب.ظ http://eshgholanema.blogfa.com/

سلام دوست عزیز نماز روزه هاتون قبول باشه ما اپ کردیم و همچنین برا مدتی نمیتونیم اپ کنیم یعنی وقت اپ کردن نداریم تا مدتی وقت ازادمان خیلی کمتر شده. بیایین بخونین پستمان را متوجه دلیلش میشوین منتظرتان هستیم فعلا پس بای.[بدرود][گل]

نگاه عشق چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:51 ب.ظ http://www.negahe-eshgh.blogfa.com

سلام خوبی دوست عزیزم
و اما عشق...............
معنی عشق رو فقط کسی می فهمه که عاشق شده باشه خودش حسش کرده باشه . الانم که ماشاالله مردم ما هر کدومشون برای خودشون یک عاشقن.یکی عاشق دل شکستن یکی عاشق بی معرفتی کردن یکی عاشق نامردی یکی عاشق سر کیسه کردن مردم یکی عاشق دروغ گفتن و.............
در هر صورت همون عاشقیم و عشق رو احساس کردیم پس راحت معنی حرفایی که نوشتی روخیلی راحت می فهمیم.فکرش رو بکن زندگی کردن بین این همه عاشق جه صفایی داره.
دوست عزیزم موفق باشی

نگاه عشق چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:52 ب.ظ http://www.negahe-eshgh.blogfa.com

پرسیدند : هنگام غروب , خورشید چرا زرد رنگ است ؟
گفت : از بیم جدایی .
خورشید , با همه ء درخشندگی در پایان هر روز, ناپدید می شود و جای خویش را به تاریکی می دهد ولی آفتاب عشق , جاودانه در آسمان دل می درخشد و جان می بخشد و این روزی است که شبی بدنبال ندارد .
پرسیدم : عشق چیست ؟ گفت : آتشی است .
گفتم : مگر آن را دیده ای ؟ گفت : نه در آن سوخته ام .
عشق را با تمام وجود فریاد بزن تا به جهانیان ثابت کنی : " تمام مسیرها به سمت مشترک مورد نظر اشغال نمی باشد . "
به کوه گفتم عشق چیست؟! لرزید
به ابر گفتم عشق چیست؟! بارید
به باد گفتم عشق چیست؟! وزید
به پروانه گفتم عشق چیست؟! نالید
به گل گفتم عشق چیست؟! پرپر شد
به انسان گفتم عشق چیست؟!
اشک از دیدگانش جاری شد و گفت:

لرزیدن.باریدن.وزیدن.نالیدن.پرپر شدن


راستی می خواستم اگه اجازه می دی و قابل بدونی با هم تبادل لینک داشته باشیم

فرزاد چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 03:09 ب.ظ http://petti.blogsky.com

سلام ندا جووووووووووووووووووووووووون
واقعا ببخشید
من هیچ کس و خبر نکردم
آخه وقتشو ندارم
میبینی که آپ هم خیلی دیر به دیر میکنم
امیدوارم ناراحت نشده باشی
در مورد پستت باید بگم
تو واقعا منو متحیر میکنی
شاهکار بود
خیلی حال کردم خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
همیشه موفق باشی

علیرضا چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 04:05 ب.ظ http://www.taropud.blogfa.com

سلام
خوبین؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
خیلی خیلی زیبا بود اوج احساس خیلی رفتم تو رویا
آپ زیبایی بود
فعلا

علیرضا چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 04:07 ب.ظ http://www.taropud.blogfa.com

ترانه ات هم خیلی زیبا بود خیلیییییییییییی
همیشه استوار باشی

محمد چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 07:36 ب.ظ http://www.arezoobarani.mihanblog.com

سلام عزیز
پس یهویی دلت گفت سر به سرم بذاری
تا باشه این سر به سری ها
مگه خودت پروازو تجربه کردی؟
اره
ابجی من یه چیز ازت خواستم
ولی شما ....
باز هم منتظرتم
بیا پیشم
ابجی این رو یادت باشه وقتی می تونی کسی رو خوشحال کنی دریغ نکن

بهنام زیبای وحشی چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 07:56 ب.ظ http://lllEMPERATORlll.blogfa.com

سلام ندا جان خوبی خیلی لطف کردی که سر زدی بهم اصلا فکرشو نمی کردم که یاد وبلاگ من باشی مرسی ممنون
ولی وقتی لینک های پیوند شده تو رو دیدم زیاد حال نکردم چون بیش از حد شده و ادم حوصله نمی کنه به همشون سر بزنه تا باهاشون اشنا شه به نظر من بهتره بری اون وبلاگ هایی که از نظرت عالی و زیبا هستن رو فقط لینک مکنی تا خودت بیشتر باهاشون حال کنی نظر هم خواستی می ری میدی اگه اپ کرده باشن درست مثل من

و من می خوام ولبنک کنم تو رو چون مطالبت بهم می چسبه
تو هم دوست داشتی لین کن اگه ایدی یا هو داری بگو تا از اونجا خبر کنیم همدیگرو مو قع اپ شدن
قربانت
خدافظ

میلاد چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:12 ب.ظ http://milad-tanha18.blogfa.com

سلام ندا خانم ...
ممنون که خبرم کردین من هنوز تازه از مشهد برگشتم .
این هفته واقعا ما دانشگاه بودیم یک هفتس مشهدم اما هنوز سر کلاس نرفتم . همشم بخاطر خونه بود چون در حال رنگ کاری بودیم با دوستم .
اما از این هرفا گذشته متن قشنگی نوشتی خیلی خوشم اومد چون بجای جدایی از بهم رسیدن حرف زدی
فعلا خدا نگه دار خوشحال می شم بهم سر بزنی ........

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:11 ق.ظ

زندگی شیرین است
نفسی تازه کنیم
قبل از اینکه غم دنیا
ما را در خود حبس کند
پس :
عاشقی خواهیم کرد
پای بید مجنون
کلبه ای خواهیم ساخت
دور تا دور ان را با مریم سرخ پر خواهیم کرد
مرغ عشق را حتما
در قفسی خواهیم برد
روبرو در یا را ..در پس خود موجی
بوسه ای کوچولو
یکی از جانب من
یکی از جا نب تو.... همین کافیست

عسل پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:22 ب.ظ http://www.asal2asal.blogfa.com

به جهان خـرّم از آنم که جهان خـرّم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبـح
تا دل مرده مگر زنــده کنی کیـن دم از اوست
* * *

زیبا بود....موفق باشی

ورپریده پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:27 ب.ظ http://varparidan.blogfa.com

سلام ندا
خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ممنون که همیشه بیادم هستی
وقتی میام میبینم که هنوز میای و نظراتت همیشه پای ثابته خوشحال میشم
بازم ممنون
یه تیکه هم بیام
من به عشق منتظر بودن همه صبر و قرارم رفت
بهارم رفت عشقم مرد یارم رفت

عشق مرده پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 05:06 ب.ظ

نقطه ها در هم آمیختند . . . خطها شکستند . . . زمان کشیده شد . . . و حال تو مرا می خواهی . . . نمی دانم که چه هنگام من هم نقطه ای خواهم شد . . . حال هم شاید نقطه ای باشم . . . در پس آسمانی پر از نقطه های نورانی و خاموش . . . می روم تا به نور برسم . . . سو سو های نور که از روبرویم می آیند و می روند و شاید این منم که سرگشته و گم از کنارشان عبور می کنم . . . این آخرین نقطه است یا آن یکی ؟ این آخرین سوسو است یا آن یکی ؟ این آخرین راه است یا آن یکی ؟ . . . ان یکی . . .آری آن یکی . . . یکی بوده و یکی هست

فریاد دل پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 05:07 ب.ظ

به مرادم روی آوردم همه چی را با تلخی شروع کرد
به دفتر خاطراتم روی آوردم، تلخی های گذشته را به یادم آاورد
به گذشته روی آوردم که پر از درد و غصه بود
به آینده روی آوردم هنوز وقتش نبود
به دریا روی آوردم خروشان شد
به شمع روی آوردم اشک ریخت و خاموش شود
به ابر روی آوردم باران شد و بارید
به آتش روی آوردم خاکستر شد
به رنگین کمان روی آوردم رنگ زیبایش را از دست داد
به چشمه روی آوردم خشک شد وبی آب شد
به پرندگان روی آوردم آوای غم سرودند
به زمان روی آوردم دفتر غم برویم گشود.

تنها پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 05:07 ب.ظ

در حالیکه لبانم بسته است و خاموشم
برای تو من زنده ام
در حالیکه اشکهایم را پنهان میکنم
اما در دلم فروزان می ماند فانوس خواستن و عشق
برای تو به خاطر تو
زندگی آورده است کتاب روزهای گذشته را
و خاطرات بسیاری مارا احاطه کرده است
بی پرسش چه بسیار پاسخ یافتم
دیدیم که چه میخواستیم و چه به دست آوردیم
اما در دل فروزان می ماند فانوس خواستن و عشق
برای تو به خاطر تو
چه بگویم که دنیا با من چه عداوتی کرد
حکم کرد که من زندگی کنم اما بدون تو
نادان است آنکه بگوید تو برای من غریبه ای
مردم چه بسیار بر ما ستم کردند عزیزم
اما در دل فروزان می ماند فانوس خواستن و عشق
برای تو به خاطر تو

عاشق پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 05:08 ب.ظ

آخر ای دوست نخواهی پرسید
که دل از دوری رویت چه کشید؟؟؟
سوخت در آتش و خاکستر شد
وعده های تو به دادش نرسید

داغ ماتم شد و بر سینه نشست
اشک حسرت شد و بر خاک چکید
آن همه عهد فراموشت شد؟؟
چشم من روشن روی تو سپید ....

جان به لب آمده در ظلمت غم
کی به دادم رسی ای صبح امید
آخر این عشق مرا خواهد کشت
عاقبت داغ مرا خواهی دید!!!!

کاش پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 05:09 ب.ظ

کاش می شد خالی از تشویش شد
برگ سبز تحفه درویش شد

کاش تا دل می گرفت و می شکست
عشق می امد کنارش می نشست

کاش من هم یک قناری می شدم
در تب آواز جاری می شدم

بال در بال کبوتر می زدم
آن طرفتر ها کمی سر می زدم

با قناری ها غزل خوان می شدم
پشت هر آواز پنهان می شدم

آی مردم ! من غریبستانی ام
امتداد لحظه ی بارانی ام

شهر من آن سوتر از پروانه هاست
در حریم آبی افسانه هاست

شهر من بوی تغزل می دهد
هر که می آید به او گل می دهد

دشت های سبز و وسعتهای ناب
نسترن، نرگس، شقایق ، آفتاب

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 05:10 ب.ظ

لحظه خطرناکی است لحظه ای که امید جای خود را به نا امیدی می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که صبوری جای خود را به عجله می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که همدردی جای خود را به طرد کردن می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که " ما " جای خود را به من و تو می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که پریدن جای خود را به خزیدن می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که نور جای خود را به تاریکی می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که انسانیت جای خود را به خوی حیوانی دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که بخشش جای خود را به خشم دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که درک و تأمل جای خود را به لجبازی می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که جمع بینی جای خود را به خود بینی می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که صلح جای خود را به جنگ می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که منطق جای خود را به سنت می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که معنویات جای خود را به مادیات می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که عشق جای خود را به هوس می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که شراکت جای خود را به خیانت می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که آشنائی جای خود را به غریبی می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که صداقت جای خود را به دروغگوئی می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که صفا و صمیمیت جای خود را به کینه می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که خیر رسانی جای خود را به شرارت می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که عقل و تفکر جای خود را به تقلید می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که زمان حال جای خود را به زمان گذشته می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که علم و منطق جای خود را به خرافات و رسوم می دهد
لحظه خطرناکی است لحظه ای که عصر حاضر جای خود را به 1450 سال گذشته می دهد

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 05:12 ب.ظ

سلام، یه چیزی بیا بی وفا بشیم !!!
دوست دارم که ما یه جور از همدیگه جدا بشیم
فکرشو کردم و گفتم واسه چی دیوونه شیم
بهتره ما هم مث تموم عاقلا بشیم
هدف من و تو از حرفای زیبامون چیه
کاشکی تصمیم بگیریم با یکی آشنا بشیم
میدونی، دیدم نمیشه من و تو با هم باشیم
هر کدوم باید بریم دوباره مبتلا بشیم
ما دو تا اسیر همدیگه شدیم یه جور بد
کاش فراموش کنیم و از دست هم رها بشیم
دور شدیم از حرفای روزای آشناییمون
سخته اما بیا باز مثه غریبه ها بشیم
ستاره خواستم بچینم، دیگه دستم نرسید
ما باید نزدیکتر از این به ستاره ها بشیم
یه چیزی مثه یه شک منو رها نمیکنه
بیا امشب من و تو غرق یه دست دعا بشیم
فکرشو کردی دیگه خدا ما رو دوست نداره؟
بیا باز بنده های عزیز واسه خدا بشیم

آرش پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 06:00 ب.ظ http://ashk-o-boose.blogfa.com

تقدیم به ندای عزیزم:
تا تو را

زیباتر و شایسته تر

سروده باشم

اینک سکوت

زیرا کلام را

دیگر

یارای بازگفتن عشق تو نیست

و من

در آئینه ی چشم خانه هایت

خواب جاودانه ام را

آغازمی کنم...!


سلام
امید وارم که حالت خوب باشه
ببخش که بهت نگفتم آخه وب گردی هام رو آپ حساب نمی کنم...
ضمنا اگه درست فهمیده باشم و عشقتو پیدا کردی بهت تبریک میگم..(امیدوارم تائید کنی..)

حالا آپم ...اگه قابل دونستی سری بزن...
ندا راستی یه چیز ...اسمم آرشه جدی ..اونم یه مسخره بازیه محض بود..داستان واقعی بود اما واسه من نبود
نمی دونم چرا اون کارو کردم ولی اون موقع دلایلی داشتم که فکر میکردم درسته..
اگه توانایی بخشش داری ببخش..
((خیلی با خودم کلنجار رفتم تا این رو راستشو برات بنویسم))
فقط تو رو خدات ببخش باشه..
زیادی بچه ام می دوونم..




سید حمید جمعه 14 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 03:52 ق.ظ http://www.abadancity67.blogfa.com

سلام چطوری:؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حالا تو چرا کم پیدای؟؟؟؟؟؟؟؟؟
با وفا نمی تونستی خبرم کنی؟
ندا ایندفعه فقط امدم چون بی کار بودم دروغ نمی گم دلم برای وبلاگت تنگ شده بود
این عکس های قشنگ و تو از کجا جمع میکنی؟
این عکسات منو کشته
راستی بهت نگفتم از هفتا تجدیدی فقط یکی شو قبول شدم شش تا دیگه دارم خوش بختانه ایندفعه دبیرستان از رو رفت و منو اسم نویسی نکرد به علته سن زیاد خدایش حال می کنی مدرسه هم از رو رفت و بابام از رو نرفت شبانه اسممو نوشته بعدش هم من و انداخته توی شرکت کار میکنم
موردم از بس با اینو اون کلانجار رفتم
به امید دیدار
بابای

عباس جمعه 14 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 06:19 ق.ظ http://www.paknia.blogfa.com

عقل پرسید که دشوارتر از مردن چیست
عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است

بهترین چیز رسیدن به نگاهیست که از حادثه عشق تر است

سلام دوست خوبم . ممنون که بهم سرزدی .بازم این کارو بکن منزل خودته
زیباست مثل همیشه .
موفق باشی دوست خوبم

باران جمعه 14 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:12 ق.ظ http://www.aranbaran.blogfa.com

سلام ندای خوبم
نازنین من می دونم چی می خوام
آره
شاید به قول تو عاشق نباشم
ولی هستم
باور کن
هستم و خواهم ماند
عشق اگر حتی عاشقی نباشد باز هم عشق است
چون این عاشق است که معشوق را می سازد نه معشوق
عزیز دلم تو اون قدر خوب می نویسی که من شک می کنم واقعا تو ۱۷ سال داشته باشی
یا قدرت ادراک من پایینه و حرفای تو رو نمی فهمم
عشق واژه ی غریبیه
هر چی فکر می کنی
نمی تونی به معنای واقعی ش برسی روزی به معنای واقعی عشق می رسیم
که بمیریم
عشق واقعی مرگه
ابدیته
نه عزیز من دیگه عاشق نیستم
من از عشق و از هر چی واژه غریبه عشقه نفرت دارم
نفرت از عشق
حالم از هر چی عشقه به هم می خوره
مثل ۷ سال پیش دیگه نفرت تموم وجودم رو گرفته
می خوام از همه ی دنیا انتقام بگیرم
انتقام یه شکست رو
نمی دونم می فهمی چی می گم یا نه
از صبح تا شب دیگه اون قدر کار می کنم که دیگه نتونم شب که به بستر می رم در مورد عشق فکر کنم
اون قدر خسته بشسم که دیگه نای گریه کردن رو هم نداشته باشم
کار کار کار
این شعار جدید زندگی من هستش
خوش باشی عزیز دلم

باران جمعه 14 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:36 ق.ظ http://www.aranbaran.blogfa.com

ببخش که دوباره اومدم
یادم رفت یه چیزی رو بهت بگم
عزیز دلم دیدن و نگاه کردن از دور و بعد قضاوت کردن برای هر کسی راحته
ولی اینو خوب بدون
نتونستم بهت نگم و برم
می خواستم بگم
تا کسی جای من نباشه نمی تونه بفهمه که من چی کشیدم و چی دیدم
تا نباشی نمی تونی درک کنی عمق تنهایی رو
آخه اونم چه تنهایی
وقتی که اطرافت پر باشه از فامیل و دوست
و کسی که دوستش داشته باشی
ولی بین اونا تنها باشی
کسی رو که دوستش داری یه عمر نتونی بهش بگی دوستش داری
و بعدشم که می گی تردت کنه و تنهات بذاره و برای همیشه بذاره بره
نه بهش نگین عاشقشم اگه بفهمه عاشقم می ره و تنهام می زاره
اون نگاه عاشقشو از چشم من پنهون می کنه
عزیز دلم نمی خوام اون حرفایی که یه عمر تو این دلم خونه کرده بریزم بیرون بذار همون جا بمونن
نذار اون حرفا رو برای همه بگم
می خوام تا اون دنیا این حرفا رو با خودم ببرم
تا ابدیت
تا ...
نمی دونم تا کجا
شاید به قول یکی از بچه ها تا نداشته باشه
ولی می برم
ناراحت نشو عزیز دلم
ولی من یه دیوونه ام
یعنی قبلا عاقل بودم ها
از وقتی وارد این اجتماع خراب و آدمای گرگ صفتش شدم به این حال و روز افتادم
دیگه از هیچ چیز نمی ترسم
از هیچ کس خوشم نمیاد
همه رو به چشم یه قاتل می بینم
که دل منو کشتن
هر کسی رو می بینم دیگه بهش دل نمی بندم
چون می دونم که یه روزی پا روی دلم می زاره و میره
یاد اون آهنگ شهاب بخارایی افتادم که می گه
دلم عاشقت نمی شه
روزی هزار بار این آهنگ رو گوش می دم
و کلماتش رو برای خودم تکرار می کنم
می خوام این کلمات روی قلبم حکاکی بشه
که دیگه با یه باد سرد پاییزی نلرزه و عاشق نشه
وایییییییییییی
بازم زیاد حرف زدم
ببخش فقط نخواستم حرف دلم نگفته بمونه
اگه حرف نامربوطی زدم
ببخش
نازنینم
خوشحال می شم که میای و حرف دلت رو برام می زنی
دلت شاد باشه
با چشمانی همیشه بارانی
باران

سامی جمعه 14 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:48 ق.ظ http://martek.blogfa.com

____________**__**_____* __________
___________***_*__*_____* _________
__________****_____**___****** ____
_________*****______**_*______** __
________*****_______**________*_**
________*****_______*_______* _____
________******_____*_______* ______
_________******____*______* _______
__________********_______* ________
__***_________**______** __________
*******__________** _______________
_*******_________* ________________
__******_________*_* ______________
___***___*_______** _______________
___________*_____*__* _____________
_______****_*___* ________سلام ____
_____******__*_** _________________
____*******___** __________________
____*****______* __________________
____**_________* ______به روزشد__
_____*_________* __________________
_____________*_* __________________
______________** __________________
http://martek.blogfa.com

ایمان جمعه 14 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:34 ق.ظ http://shabhayetanhaie.blogsky.com

سلام ندا جان
انتظار جاده درازی است که هیچ گاه ابتدا و انتهایی ندارد
و آن که بر جاده انتظار راه سفر پیش گیرد بداند عاشق است
و آن که عاشق است
آواره ای بیش نیست آواره
و بدان در این دنیا
من آواره تر از آواره ترینم
می روم بر جاده انتظار تا تو را یابم . . . !!!!!!
از متنی که واسم فرستاده بودی ممنونم خیلی زیبا بود
راستی آی دی من هم اینه iman_e2000
خیلی دوست داشتم بیشتر از شما بدونم و بیشتر باهات آشنا بشم
منتظرتم
موفق باشی . . .!!!!!!!!

مانی جمعه 14 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:44 ق.ظ http://www.myphotographs.blogfa.com

ای روزهای خوب که در راهید!ای جاده های گمشده در مه!
ای روزهای سخت ادامه!از پشت لحظه ها به در آیید!
ای روز آفتابی!ای مثل چشمهای خدا آبی!
ای روز آمدن!ای مثل روز،آمدنت روشن!
این روز ها که می گذرد هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما،با من بگو که آیا من نیز،
در روزگار آمدنت هستم؟
سلام ندای عزیز
احساسات شاعرانه ات ستودنیست
موفق باشی
خوشحال میشم به MY Camera سر بزنی .

آرش جمعه 14 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:19 ب.ظ http://ashk-o-boose.blogfa.com

سلام گفتید خبر بدم..
اومدم خبر بدم.. منتظرم...

محمد معزی (اهواز ) جمعه 14 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 05:07 ب.ظ http://www.folox.blogfa.com

سلام
چطوری من آپ کردم منتظرت میمونم
نظر یادت نره

مریم جمعه 14 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 05:11 ب.ظ http://www.hasrateshgh.persianblog.com

سلام خوبی نماز روزت قبول حق متن زیبایی بود من هم به روزم و منتظر شما هستم من یه عمره سعادت ندارم روزه بگیرم سر سفره سحر و افطار دعام کن محتاجم به دعا ... خیلی گرفتارم دعام کن موفق باشی منتظرتم قربانت مریم

توپولی جمعه 14 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 05:19 ب.ظ http://topolii.blogfa.com

سلام ندا جون خوفی
همه این چیز هایی که در مورد عشق نوشتی درست ولی اینو بدون که انسانی که فراموشکاره عشقشم فراموش میکنه
یادت باشه عشق کلمه مقدسی هستش و لی نه واسه ما هااااا
چون که ما ا کار هامون تقدس عشق رو زیر پا می زاریم
الان هر کی بگه عاشقتم بدون که داره دروغ میگه...........
می دونی چرااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چون که عشق فقط تو قصه هاست.
تو این فیلم هندی ها هم عشق و عاشقی زیاده.
ندا خانوم امید وارم که همیشه شاد باشی
آرزومند آرزوهایت
یا حق

عرفان جمعه 14 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:51 ب.ظ http://sanason.blogfa.com/

سلام
مطلبتون زیباودلنشین بود
به وب ماهم سری بزنید
بدرود

محمد شنبه 15 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:15 ب.ظ http://asir-e-bala.blogfa.com/

سلام
اپ خیلی قشنگی بود
من شما را لینک کردم
البته با اجازه شما
اگه دوست داشتی شما هم منو لینک کنید
سبز باشی و بهاری
یا حق

علی شنبه 15 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 04:19 ب.ظ http://www.eshghe-ziba.persianblog.com

سلام ندا جون خوبی امیدوارم که همینطور باشه من هم اومدم و از وبلاگتون بازدید کردم خیلی قشنگه امیدوارم که به همین شکل ادامه داشته باشه موفق باشید

گل شقایق را دوست دارم زیرا عاشق ترین گلهاست طبیعت را دوست دارم به خاطر زیباییش دریا را دوست دارم به خاطر موجش و تو را دوست دارم بی بهانه!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد